جستجو

گلایدر
هواگردی با بال ثابت که برای پرواز بدون استفاده از نیروی موتور طراحی شده باشد و اغلب برای اهداف آموزشی و تفریحی استفاده شود، بادپَر. (فره ).
گنج دیبة خسروی
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی گنج دیبة خسروی در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
گرد و خاک کردن
غبار کردن . گرد افشاندن .
  • مجازاً برآشفتن . سخن به درشتی گفتن . غضبناک شدن .
  • گرم شکمی
    شکمخوارگی . اکول بودن: به حرص و گرم شکمی منسوب شوم . (کلیله و دمنه ).
    گنج کاووس
    نام لحن هفدهم از سی لحن باربد.
    گرداله
    1 ـ خاکه ذغال که آن را به صورت گلوله درمی آورند و به عنوان سوخت استفاده می کردند. 2 ـ قطعه سنگ تقریباً صاف و معمولاً بزرگتر از قلوه سنگ .
    گرم عنان
    1 ـ تند، سریع ، 2 ـ پرشور، پرشوق .
    گلسازی
    هنر یا فن ساختن گل از پارچه ، پلاستیک ، کاغذ یا مواد دیگر.
    گردالی
    گرد، مدور.
    گرم سخن
    خوش صحبت ، خوش گفتار.
    گلسنگ
    گیاهی است که از اجتماع قارچ و جلبک بر روی سنگ ها بوجود می آید.
    گردپا
    = گردپای : پیرامون تخت ، جای نشستن . ؛ ~ نشستن : مربع نشستن ، چهار زانو نشستن .
    گسی داشتن
    فرستادن ، روانه شدن .
    گلشکر
    (اِ مرکب ) مرکبی از شکر و برگ گل و بهترین آن آفتابی است و گاهی بجای قند، شهد اندازند و آنرا گل انگبین خوانند و جلنجبین معرب آن است . (آنندراج ). گلقند. (غیاث ). مرکب از گل و شکر،معروف به گلقند که قوت دل افزاید. (از انجمن آرای ناصری ). ورد مربا، داروی نیک . (زمخشری ). گل سرخ که درشکر پرورند و آن مسهلی باشد. گز اصفهان:
    خواجه ابوعلی سینا رحمةاللّه میگوید از چیزها که من بر بسیار کس آزمودم و سودمند یافتم گلشکر تازه است .(ذخیره خوارزمشاهی ).
    زین دو تنها هیچ قوت ناید اندر جان و دل
    قوت جان را و دل را گلشکر به گل شکر.

    سنایی .

    گردشگر
    کسی که برای گردش و تماشای دیدنی ها به جایی سفر کند، سیاح ، توریست .
    گرمایش
    عمل یا فرآیند پدید آوردن گرما.
    گردشگری
    سفر کردن به کشورها و جاهای مختلف برای دیدن و تماشا کردن و تفریح و...، توریسم .
    گرمایی
    1 ـ مربوط به گرما. 2 ـ کسی که تحت تأثیر گرما قرار گرفته .
    گنده بک
    دارای هیکل درشت ، گردن کلفت .
    گله به گله
    جابه جا، همه جا.