جستجو

گل مولا
عنوانی است که به درویشان دهند.
گردهم آیی
کمیسیون ، جلسه ، همایش .
گل آرایی
هنر ترکیب و تنظیم گل و متفرعات آن از قبیل برگ و شاخه در گلدان به کمک عناصر و عواملی از قبیل سنگ ریزه و کنده درخت و امثال آن به نحو متناسب .
گرته برداری
1 ـ طراحی چیزی به کمک گرده (یا خاکه ) زغال و غیره . 2 ـ یکی از شیوه های ترجمه . 3 ـ عمل تقلید یا نسخه برداری از یک تصویر یا طرح .
گردوغند
کسی که فربه و کوتاه باشد: گرد اندام .
گزافکاری
افراط. مبالغه . اسراف:
زین پیشترم گزافکاری
در سینه چنان نشاند خاری .

نظامی .

گم و گور
نیست و نابود، ناپدید.
گرد آورنده
فراهم ـ کننده .
گرز گران
کوپال سنگین .
گزریدن
علاج کردن ، چاره کردن .
گرد چیزی برآمدن
از عهده آن چیز برآمدن .
گل ریزان
مراسم گلریزی به سر عروس و د اماد یا به سر پهلوان در زورخانه .
گمولوژی
علم مطالعه گوهرسنگ ها که به بررسی منبع و منشأ و توصیف و درجه بندی و شناسایی و ارزیابی آن ها می پردازد، گوهرشناسی . (فره ).
گرد سر کسی گردیدن
قربان و صدقه آن شدن .
گناهکار
بزهمند و سیاهکار و عاصی . (آنندراج ).بزه کار. اهمند. تباه کار. تبه کار. آثِم . اَثیم . اَثوم . جارِش . جافی . جَریم . مُجرِم . (منتهی الارب ). جائِب . (ناظم الاطباء). حارِج . حَرِج . (منتهی الارب ). خاطِی . (دهار). عاصی . مُذنِب . مُسی . مُقَصٍّر. (ناظم الاطباء): پدر این فیروز از نژاد یزدجرد گناهکار بود. (فارسنامه ابن البلخی ص 110). معنی اثیم ، گناهکار باشد او را یزدجرد گناهکار گفتندی . (فارسنامه ابن البخی ص 74). ترا کشتنی کشم که هیچ گناهکار را نکشته اند. (تاریخ بیهقی ). اختیار آن است که که عذر گناهکاران بپذیریم و بگذشته مشغول نشویم . (تاریخ بیهقی ).
زیرا که به دوستی رسولت
زی لشکر او گناهکارم .

ناصرخسرو (دیوان ص 451).

گرد کار برآمدن
مقدمات انجام کاری را فراهم کردن .
گرگم به هوا
نوعی از بازی های کودکان .
گل کوبی
سیر و گشت در اول بهار در گلزار.
گنج باد آورد
1 ـ نامِ لحنی از سی لحن باربد. 2 ـ نام یکی از گنج های خسرو پرویز.
گرل فرند
دوست دختر.