جستجو

ث
حرف چهارم است از حروف هجای عرب و حرف پنجم از هجای فارسی و صوت آن سین است آنگاه که زبان در میان دندانها درآرند. یا اصوت ثتای یونانی میان حرف ت و ج و نام آن ثاء است و چهاردهمین از حروف جُمًّل و آنرا به پانصد دارند و درحساب ترتیبی نماینده عدد پنج است و هم از حروف روادف و از حروف مصمته است و در کتب لغت رمز است از حدیث و در علم هیئت (بدون نقطه ) رمز است از تثلیث . و این حرف در زبانهای اوستائی و پارسی باستان بوده است .
ابدالها:
در فارسی :
- گاه به «ه'» تبدیل شود، مانند:
سپیژه = سپهر.
پرثوه = پهله (پهلوی ، با تبدیل و قلب ).
مثره = مهر.
- و گاه به «س »بدل گردد، مانند:
پوثره = پسر (پوهر پهلوی ).
- ثاء لغات عربی در فارسی گاه بدل به «تاء» شود، چون :
ثرید = ترید.

و در زبان عربی :

ثآدت
فربهی .
ثآلیل
ج ِ ثولول . آژخها. ازخها و آن را به هندی سه گویند. (غیاث اللغة). زگیلها.
  • ثآلیل لسان ; درشتی هائی که بر بشره زبان است .
  • ثا
    این صورت در بعض اسماء امکنه چون مزید موخری آمده است و ظاهراً در یکی از زبانهای مجاور ایران معنی ناحیت یا زمین یا قریه یا شهر میداده است . مانند اکشوثا، باحسیثا، باعیناثا، باقسیاثا، براثا، تلقیاثا، توماثا، جبثا، جثا، جواثا، جوثا، حندوثا، خناثا، دبثا،دببثا، شلاثا، طیثثا، قبراثا، قسیاثا، کراثا، کفرتوثا، کفرلاثا، کفرلهثا، مصراثا، معراثا، هلثا، یکشوثا.
    ثابور
    (طور... جبل ...) نام کوه کوچکی بشام (فلسطین شمالی ) بالای ساحل راست اردن آنجا که آن نهر از دریاچه طبریه خارج میشود. ارتفاع آن از سطح دریا 561 گز است . و رجوع به تابور در قاموس کتاب مقدس شود.
    ثاسلس
    یکی از شاگردان برمانیدس طبیب یونانی است .
    ثافل اکبر
    رجوع به ثافل اصغر شود.
    ثالثة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثالثة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ثات
    ناحیه ای به یمن منسوب به ذوثات . (مراصد). و از آنجاست ذوثات حمیری یکی از مهتران یمن . رجوع به ذوثات شود.
    ثاسلوس
    نام پدر ابقراط چهارم و نام پسر ابقراط طبیب یونانی معروف که او نیز پزشک بوده است . و رجوع به ثاسلس شود.
    ثافن
    اسم فاعل از ثفن .
    ثالثةالاثافی
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثالثةالاثافی در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ثائب
    نعت فاعلی از ثوب و ثوبان .
  • باد تند که پیش از باران وزد.
  • آب خیز دریا که بعد از فروخوردن آب روان گردد. (منتهی الارب ). مدّ مقابل جزر.
  • ثاتی
    منسوب به ثات بن زیدبن اعین از قبیله حمیر. (سمعانی ).
    ثاسیلیوس
    یکی از حکماست . شهرزوری از آداب منسوب به او نقل کرده است .
    ثافی
    نعت فاعلی از ثفاء.
    ثالس
    ملطی . نخستین فیلسوف یونان که فحص علل اشیاء در طبیعت کرد و از انتساب آن بغیب چنانکه تا آن روز عادت رفته بود چشم پوشید. او موضوع علل طبیعی اشیاء را مطرح کرده و در جهان و اصل و حقیقت عالم به پژوهش پرداخته است . او زماناً اولین فیلسوف نحله ایونی می باشد. تا این زمان مردم عموماً پاسخ مسائل مربوط بجهان و طبیعت را در کتب و روایات و اساطیر دینی جستجو میکردند، ثالس و دیگر فلاسفه نحله ایونی اولین کسانی هستند که برای امور و حوادث طبیعی بعللی طبیعی متوسل شده اند. ثالس از مردم «ملطیه » شهری به ایونیا معاصر سولون و کرزوس و کوروش و بعضی گویند وی ازمردم فینیقیه بود و بشهر ملطیه تبعید شده است لکن ظاهراً اجداد وی فینیقی بوده اند. گویند او سفری به مصر کرده از پیشوایان دینی آنجا دانش هندسه آموخته است و هم گویند که او کرتی به کلده رفته است ولی این روایت درخور اعتماد نیست . دیوجانس لائرتیوس گوید ثالس پیش از اشتغال به طبیعیات به امور ملکی اشتغال داشت و مردم را از مخالفت با کورش شاهنشاه ایران و اتحادبا کرزوس منع میکرد لیکن این گفته با دو فقره دیگرکه هردوتوس آورده موافقت ندارد. هرودوتوس گوید که هنگام جنگ کوروش با کرزوس او در سپاه کوروش بود و برای عبور از رود هالیس گفت تا نهری از وی جدا کردند و رود قابل عبور شد و در جای دیگر گوید که ثالس بمردم ایونی پیش از آنکه تابعایران شوند سفارش کرد که اتحادیه ای با حکومت مرکزی درتئوس برای مقاومت در برابر ایرانیان تشکیل دهند هر چند گفته هردوتوس در امر جدا کردن نهری از رود هالیس حقیقت ندارد ولی از آن روایت و روایت دوم ، خبر مربوط به اقدام ثالس به نفعشاهنشاه ایران تضعیف میشود و تا حدی معلوم میگردد که قدما ثالیس را طرفدار ایرانیان نمیدانستند. دیوگنس روایت کرده است که ثالس گوشه نشین و متبتل بود ولی صحت این گفته مورد تردید است زیرا جنبه عملی کارهای او بکلی منافی با این احوال است آنچه قدما در شرح حال این حکیم گفته اند همه با یکدیگر متناقض است ، در بعض آن ها ثالس مردی منغمر در علم و مستغرق مطالعه و تحقیق است در بعض دیگر شخصی ماهر در عمل مینماید که از همه معاصرین خود پیش افتاده و آنان از آراء و راهنمائیهای او مستفید می شوندبه هر حال مسلم است که قدما به اهمیت مقام علمی او چنانکه بایست پی نبرده اند ارسطو، ثالس را پس از متالهین اول فیلسوف نامیده است ، ثالس نه اول کس است که به فلسفه پرداخته و نه مخترع فلسفه می باشد او اول کسی است از فلاسفه که ما می شناسیم و از احوالش مختصر اطلاعی داریم . ثالس مهندس و منجم و صاحب عقیده خاص در باب تکوین عالم و جویای علل امور آن در طبیعت بود ثالس و پیروان او از نحله ایونی بیش از هر چیز بعالم خارج توجه داشتند و بقول ارسطو «او چون مشاهده کرد که غذای تمام موجودات مرطوب است و حرارت هم از تری می زاید و رطوبت است که مایه حیات جانداران می باشد و بذر نباتات و نطفه حیوانات تری دارد و آب مبداء طبیعی تمام اجسام مرطوب است » نتیجه گرفت که اشیاء متکثره همه شی و طبیعت و آن شی که ماده ابتدائی یا مادةالمواد یا وجود اصیل است آب است خاصه که از تمام چیزها آب است که بطور طبیعی به اشکال متنوع جامد و مایع و بخار درمی آید. ثئوفرسطس گوید که «ظواهر حسی او را بدین نتیجه رهبری میکرد زیرا هم آنچه گرم است برای حیات نیازمند رطوبت است و هم آنچه میمیرد خشک میشود و تمام بذور مرطوب است و هر غذائی رطوبت دارد» به هرحال این نظریه که ارتباط با مقام دینی و مرجع فوق طبیعی ندارد و ماخذ آن عالم طبیعت است موجب شد که دیگر فلاسفه عنصر منتشرتر و سبک تر یعنی «هوا» یا قوی تر یعنی «آتش » را پیش کشیدند و آنها را مایه حقیقی موجودات و وجود اصیل دانستند و از منابعی که بدست داریم نمی توان دانست که چگونه اشیاء از آب پدید آمده اند. ثالس خاصیت جاذبه بعض اشیاء مانند کهربا و آهن ربا را بدید و دعوی کرد که اشیاء عموماً صاحب نفس می باشند . ارسطو گوید که او عقیده داشت که جهان پر از خدایان است . ظاهراً باید این عقیده را با قول درباره نفس اشیاء نزدیک کرده گفت که او ماده ابتدائی را زنده می پنداشته است بطوری که ماده مانند خواء اساطیر قدیم اشیاء را بی مداخله خدا بوجود می آورده است .
    درباره اطلاعات ثالس از هندسه ، پروکلوس ، شارح کتاب تاریخ ریاضیات تالیف اودموس آورده است : «ثالس آنگاه که بمصر رفت هندسه را با خود بیونان (هلاد) آورد. او خود چند کشف کرد و اعقاب خود را با تحقیقات خویش که گاه جنبه عمومی و گاه جنبه عملی داشت براه اکتشافات دیگر انداخت ». گویند ثالس اول کس است که گفت در هر مثلث متساوی الساقین دو زاویه مقابل بدو ضلع متساوی متساویند (بجای متساوی ثالس اصطلاح قدیم را استعمال کرده میگفت متشابه اند) «این قضیه که چون دو خط مستقیم یکدیگر را قطع کنند زوایای متقابله براس متساوی اند چنانکه اودموس گوید اول بار بوسیله ثالس کشف شد. و اوقلیدس برهان علمی آن را آورده است ». «اودموس این قضیه را که هرگاه دو زاویه و ضلع بینهما از مثلثی مساوی باشد با دو زاویه و ضلع بینهما از مثلث دیگر آن دو مثلث متساوی هستند از ثالس داند و گوید که ثالس ناچار آن را برای تعیین مسافت کشتی ها در دریا بکار می برده است ...» از این روایات ظاهر می شود که معلومات ثالس بکلی در اثر تحقیقات علمی نظری برای او حاصل نشده و آنچه قدما باو نسبت میدادند در مورد مسائل عملی بوده است خاصه که پروکلوس در مورد یکی از قضایاگفته است که ثالس آن قضیه را کشف و اوقلیدس آنرا اثبات کرد. دیوجانس لائرتیوس گوید که پامفیلا ثالس را اول کس میداند که مثلث قائم الزاویه را در دائره رسم کرده است و بنابراین ثالس میدانسته است که مجموع زوایای هر مثلث مساوی است با دوزاویه قائمه . ولی باید دانست که اولا اثبات قضیه اخیر را اودموس به فیثاغورسیان منسوب داشته است . ثانیاً برای اثبات قضیه رسم زاویه قائمه در نیم دایره دانستن مجموع زوایای یک مثلث را بطور نظری ضرورت ندارد . فلوطرخس گوید که ثالس ارتفاع اهرام را از سایه آنها با مقایسه سایه یک عصا اندازه گرفت این قول مبنی بر روایتی است که دیوجانس لائرتیوس بصورت ذیل نقل کرده است : هیرونیم از مردم رودس گوید که ثالس اهرام را با ملاحظه سایه شیئی وقتیکه آن سایه مساوی شی است اندازه گرفت . در این حال مسئله باین صورت در می آید که وقتی سایه یک چیزمساوی آن است در آن وقت این تساوی نسبت بتمام اشیاءصادق می آید و البته در ملاحظه این امر هیچ نوع تحقیقات نظری مهم ضرور نیست . درباره اطلاع او از علم نجوم و هیئت گفته اند که ثالس کسوف سال 585 م . (28 مه ) را در آسیای صغیر از پیش خبر داد ولی بعض محققین در صحت این امر تردید کرده اند زیرا علت حقیقی کسوف تا مدتی پس از ثالس نیز معلوم نبود قدما مخصوصاً کلدانیان که از سالیان دراز متوالیاً کسوف و خسوف را ضبط میکردند شاید به اجمال میدانستند که تقریباً هر هجده سال کسوف و خسوف منظماً وقوع می یابد بدون اینکه علت حقیقی آنرا دریافته باشنداگر پیش گوئی ثالس صحت داشته باشد باید گفت که او معلومات تجربی و عملی را که خارج از زادبوم خود کسب کرده بود در ایونی نشر داده است .
    گویند ثالس قطر ظاهری خورشید را اندازه گرفت و خورشید را720 بار بزرگتر از ماه دانست و بتعیین فصول نجومی واطلاع از انقلابات صیفی و شتوی توفیق یافت سال را به 365 روز بخشید و صورت دب اصغر را او در اول تصویر کرد و زمین را مرکز عالم گمان برد لیکن مانند قرصی مسطح که روی آبی شناور باشد .
    درباره این معلومات به صعوبت میتوان تحقیقات و ملاحظات نظری او را از اشتغالات عملی تفکیک کرد ولی از مجموع نظریات و اکتشافاتی که به او نسبت داده اند می توان نتیجه گرفت که با ثالس علوم عقلیه آغاز شده است . ثالس و دیگر فلاسفه ایونی در حقیقت پیشوایان و بانیان تحقیقات طبیعی و علوم ریاضی در یونان شمرده میشوند و واسطه میان یونانیان و ملل متمدن قدیم مشرق می باشند .
    نظریه او نسبت به بقای نفس و صحت انتساب حکم و امثالی که از او دانسته اند محل تردید می باشد تالیفاتی در علم نجوم و طبیعیات به اومنسوب داشته اند ولی صحت نسبت آنها به او معلوم نیست بلکه محتمل است که او هیچ ننوشته باشد .
    ثائجات
    ج ِ ثائجة. رجوع به ثائجة شود.
    ثاثالس
    یکی از شاگردان بقراط. (الفهرست ) (عیون الانباء).
    ثاطی
    نعت فاعلی از ثطا. پاسپرکننده . کوبنده .