جستجو

گیهان نوردی
عمل گیهان نورد. طی جهان . نوردیدن جهان . سیاحی . جهانگردی .
گیوه گشادی
تنبلی و کاهلی . (یادداشت مولف ). گل گیوه گشادی .
گیوم دو لری
نام شاعر فرانسوی است متولد به سال 1235 م . و بخش نخستین «رمان دو لا روز» که شعری رمزی است از اثر طبع او میباشد. (از لاروس ).
گیوم دو ماشو
نام شاعر و موسیقیدان فرانسوی (1300 - 1377 م .). وی یکی از ایجادکنندگان مکتب پولی فونیک فرانسه و مهمترین اثر او «مس نوتردام » است . (از لاروس ).
گیهان آرا
آراینده گیهان . آرایش دهنده گیتی . آذین کننده جهان و کیهان .
گیومرد
گیومرت . رجوع به گیومرت شود.
گیهان آفرین
آفریننده گیهان . خالق گیهان:
شاید از اقبال و بخت توکه گیهان آفرین
آفریند از پی ملک تو گیهان دگر.

سوزنی .

گیومرز
گیومرت . رجوع به گیومرت شود.
گیهان افروز
کیهان افروز. فروزنده گیهان و جهان .
  • (اِ مرکب ) کنایه از آفتاب باشد. (یادداشت مولف ).
  • گیومرس
    گیومرت . رجوع به گیومرت شود.
    گیهان بانو
    بانوی جهان . (فرهنگ رشیدی ). ملکه . آن بانو که پادشاه باشد.
    گیونشک
    ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت . واقع در 32هزارگزی جنوب ساردوئیه و 10هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه . سکنه آن یک خانوار است . ساکنان آن از طایفه کوهستانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
    گیهان پناه
    پناه جهان . پشت و مظهر گیتی . حامی و پشتیبان جهان .
  • پادشاه بزرگ.
  • (اِخ ) خداوند. خدا.
  • گیونه
    این نام در تاریخ ایران باستان (ج 3 ص 2560) درآمده است و پدر گودرز (جوذر) بیستمین شاه سلسله اشکانی دانسته شده و آن چنانکه در ذیل شرح احوال گیو آوردیم ظاهراًصورتی از گیو (گئونی ) باید باشد. رجوع به گیو شود.
    گیهان خدا
    خدای گیهان . خدای گیتی . خداوند عالم . دارنده جهان .
  • (اِخ ) باری تعالی:
    ولیکن به نیروی گیهان خدای
    جهاندار نیکی ده رهنمای .

    فردوسی .

  • گیوه بافتن
    از ریسمان پنبه ای پاافزاری که نامش گیوه است ترتیب دادن . رجوع به گیوه شود.
    گیهان شناخت
    شناخت جهان . معرفت عالم . کیهان شناسی . گیتی شناسی .
    گارانتی
    تعهد سازنده یا فروشنده کالا درقبال خریدار برای ارائه خدمات پس از فروش در طی مدت مشخص ، ضمانت ، تضمین . (فره ).
    گاوبندی کردن
    بند و بست کردن ، موافقت میان دو یا چند نفر برای انجام عملی (معمولاً ناروا)، زد و بند.
    گاوتکیه
    تکیه کلان طولانی که ارباب دول بر مسند نشسته پس پشت گذارند:
    نبودی گر از تیرگی بد نمود
    شدی گاوتکیه ز چرخ کبود.

    ؟