جستجو

عیضمون
شتر کلانسال . ج ، عَضامین . (ناظم الاطباء).
عیق
بمعنی مصدر عَوق است . (از اقرب الموارد). رجوع به عوق شود.
  • (ص ) مرد بی خیر و بازدارنده از حاجت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عوق. رجوع به عوق شود.
  • (اِ) بهره ای از آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نصیب از آب . (از اقرب الموارد).
  • (ص ) بمعنی عَیٍّق است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به عیّق شود.
  • عیمی
    مونث عَیمان است . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). ج ، عَیامی . (اقرب الموارد). رجوع به عیمان شود.
    عیسی هنر
    دارنده هنری چون هنر عیسی:
    اشک و رخ من هر دوسرخ است و کبود از تو
    خوش رنگرزی زین پس عیسی هنرت خوانم .

    خاقانی .

    عیضوم
    بسیارخورنده . (منتهی الارب ). اکول و پرخور. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیصوم . رجوع به عیصوم شود.
  • نیک گزنده . (منتهی الارب ). بسیار گزنده . (ناظم الاطباء). عَضوض . (اقرب الموارد).
  • عیقات
    ج ِ عَیقة. رجوع به عیقة شود.
    عیشم
    نان خشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): خبز عیشم ; نان خشک یا نان فاسد و تباه شده . (از اقرب الموارد).
    عیقص
    بخیل . (از اقرب الموارد). عُقُص . (منتهی الارب ). رجوع به عقص شود.
    عین آباد
    دهی جزء دهستان قمرود بخش مرکزی شهرستان قم با 200 تن سکنه . آب آن از رودخانه قره چای و چاه .محصول آن غلات و لبنیات است . ساکنان این ده از طایفه شاهسون میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
    عیش آباد
    دهی از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند با 290 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات ، حبوب ، پنبه ، بادام و کرچک است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    عیش محل
    عیشگاه . (آنندراج ). عشرت کده . عیش گاه ، و اطاقی که محل عیش و عشرت بود. (ناظم الاطباء).
    عیطاء
    مونث اعیط، یعنی گردن دراز. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
  • درازسر و درازگردن .
  • اباکننده و ممتنع. (از اقرب الموارد). ج ، عیط. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
  • قارة عیطاء; پشته بلند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تپه مشرف که بسوی آسمان دراز شده باشد.
  • هضبة عیطاء; کوه مرتفع. (از اقرب الموارد).
  • عینا
    تلفظی است از «عیناء». زنی فراخ چشم . (دهار): و حورا و عینای فرادیس اعلی را از خطر تلبیس ایشان مطلقه ثلاث گردانیده . (سندبادنامه ص 94). رجوع به عیناء شود.
  • (اِ) عینان ، که در حال اضافه نون آن حذف شده باشد. دو چشم .
    -عیناالعود ; دو چشم عود. دو سوراخی است که بر صورت عود است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
  • عیش آباد خیابان
    دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد با 137 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
    عیشوبخت
    نام رئیس نصارای ایرانی به مائه هشتم میلادی است . او راست کتاب دستوران . رجوع به سبک شناسی ج 1 ص 51 و ایران در زمان ساسانیان ص 76 شود.
    عیطات
    ج ِ عائط. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عائط شود.
  • ج ِ عیط. (ناظم الاطباء). رجوع به عیط شود.
  • عیشا
    (ع اِ) قرارگاه بچه در رحم مادر،و آن اسباب که بچه بدان در رحم موجود گردد. (آنندراج ). قرارگاه جنین در شکم مادر. (ناظم الاطباء). قرارگاه طفل در رحم مادر. (فرهنگ فارسی معین ):
    به پاکی مریم از تزویج یوسف
    به دوری عیسی از پیوند عیشا.

    خاقانی .

    عیشوشة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی عیشوشة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    عیطبول
    زن جوان خوب صورت تمام خلقت نیکواندام . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). زن جوان زیبا و ممتلی و درازگردن . (از اقرب الموارد). عُطبل . عُطبول . عُطبولة. ج ، عطابل ، عطابیل . (اقرب الموارد).
    عیکان
    دوش جنبان رفتن . (از منتهی الارب ). در حال حرکت دادن دو منکب ، راه رفتن . (از اقرب الموارد).