جستجو

عین الحیوان
چشمه حیوان .
  • آب زندگانی . عین الحیاة.
  • به لغت اکسیریان ، زیبق است . (مخزن الادویه ). سیماب و جیوه . (ناظم الاطباء). رجوع به زیبق و سیماب و جیوه شود.
  • عین ا
    چشم خدای . حفظ خدای . (آنندراج ) (غیاث اللغات ):
    تو شب به روضه نبوی زنده داشته
    عین اللهت بلطف نظر پاسبان شده .

    خاقانی .

    عین خوش
    دهی از بخش موسیان شهرستان دشت میشان با 200 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و کنجد و لبنیات است . ساکنان این ده از طایفه عرب سرخه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
    عینک سازی
    عمل و شغل عینک ساز.
  • (اِ مرکب ) دکان و مغازه عینک ساز. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عینک شود.
  • عینه
    عین آن . خود آن . ظاهراً مخفف بعینه است که در تشبیهات مستعمل میشود. (آنندراج ):
    گل به چشمم عینه پیراهن یوسف نمود
    گلستان بیت الحزن گردید یعقوب مرا.

    آقا شاپور طهرانی (از آنندراج ).

    عین الدوله
    سلطان عبدالمجید میرزابن سلطان عبدالمجید میرزابن فتحعلی شاه قاجار (1261 - 1345 ه' . ق.). از رجال دوره مظفرالدین شاه . وی در جوانی در دارالفنون تهران تحصیل میکرد، ولی بواسطه عدم کوشش در دروس از مدرسه اخراج شد و او را به تبریز نزد مظفرالدین شاه فرستادند. وی سپس در خارج از مدرسه به تحصیل خود ادامه داد و بخصوص در فن کتابت و انشاء مرتبتی بسزا تحصیل کرد. عین الدوله در دربار ولیعهد مرجع کارهایی شد و چون لیاقت او به سمع ناصرالدین شاه رسید او را به لقب عین الدوله مفتخر ساخت . مظفرالدین میرزا نیز دختر خود انیس الدوله را به عقد او درآورد. مظفرالدین شاه در سال 1321 ه' . ق. علی اصغرخان اتابک اعظم را عزل کرد و مجمعی مرکب از پنج تن وزیر برای اداره امور مملکت تشکیل داد و چندی بعدداماد خود عین الدوله را به مقام وزارت داخله منصوب کرد و زمام همه امور را به دست او داد. یک سال بعد عین الدوله با لقب صدراعظم زمام امور کشور را به دست گرفت . نهضت مشروطه طلبان ایران در این زمان پیشرفت میکرد و خودسری و استبداد عین الدوله هم موجب تحریک ملّیون گردید. جنبش مشروطه طلبان در بدو امر بصورت اعتراض به روش عین الدوله آغاز شد و مردم او را مسوول قرضهای خارجی میدانستند. با حرکت مشروطه طلبان از تهران به حضرت عبدالعظیم ، شاه به مردم قول داد که عین الدوله را از کار برکنار کند. عین الدوله که با سکته ناقص شاه کلیه اختیارات را در دست داشت بر آزادی خواهان سخت گرفت و بسیاری از آنان را توقیف و تبعید کرد. مردم از پا ننشستند و به قم مهاجرت کردند و کسبه و تجار به سفارتخانه انگلیس پناهنده شدند و عزل عین الدوله و اعلام قانون اساسی و بازگشت مهاجران را از قم خواستار شدند. عاقبت شاه تسلیم مردم شد و عین الدوله را برکنار کرد و میرزا نصراللّه خان مشیرالدوله را بجای او منصوب کرد. عین الدوله پس از پنجاه سال زندگی سیاسی در سن هشتادوچهارسالگی در هفتم جمادی الاولای 1345 ه' . ق. در تهران درگذشت و در جوار حضرت عبدالعظیم جنب مقبره نیاکان خود مدفون گشت . (از فرهنگ فارسی معین ).
    عین المستاجر
    (ع اِ مرکب ) مال مورد اجاره را گویند.عین موجره . (فرهنگ علوم نقلی ). رجوع به اجاره شود.
    عین ران
    زعرور است . (از تذکره ضریر انطاکی ص 248). این نامی است که به دیاربکر و اربل و جز آن از مردم مشرق (بین النهرین علیا) به زعروردهند. (از مفردات ابن البیطار). رجوع به زعرور شود.
    عین کمال
    چشم زخم . عین الکمال . رجوع به عین الکمال شود:
    ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
    عین کمال خسته باد ار به کمال تو رسد.

    خاقانی .

    عینی
    منسوب به عین . رجوع به عین شود.
  • اصیل و خالص و ناب و صاف و صالح . (آنندراج ). اصلی و حقیقی و خالص .
  • هر چیز که تعلقبه ذات و عین گیرد. (ناظم الاطباء). در مقابل ذهنی .
    -واجب عینی ; چیزی که بر همه افراد مردم ارتکاب آن فرض و واجب بود و هرگز ازآنها ساقط نشود (مانند نماز و روزه و حج ، که اگر دیگری بدان قیام کند از شخص ساقط نشود). برخلاف واجب کفائی که چون یک نفر مرتکب آن شود از دیگران ساقط شود (مانند نماز میت ). (از ناظم الاطباء). رجوع به واجب وواجب عینی و واجب کفائی شود.
    -وجوب عینی ; واجب عینی بودن . مقابل وجوب کفائی . رجوع به واجب عینی شود.
    -وجود عینی ; وجود خارجی و ظاهری . در مقابل وجود ذهنی . رجوع به وجود شود.
  • عین الدیک
    چشم خروس ، و آن دانه ای است سرخ رنگ که سرش سیاه باشد، و به هندی آن را گهنگچی گویند. (آنندراج )(غیاث اللغات ). بفارسی آن را چشم خروس نامند. دانه ای است سرخ و صیقلی و براق و مدور و مایل به پهنی و درخت او قریب به درخت فلفل و خوشه او شبیه به بطم است و از جبال دکن آرند. و نزد بعضی ثمر بقم است . (از مخزن الادویة). و رجوع به چشم خروس و عیون الدیکة شود.
    عین الملح
    (ع اِ مرکب ) چشم نمکین:
    گریه او نز غم است و نز فرح
    روح داند گریه عین الملح .

    مولوی .

    عین ربیع
    دهی از بخش موسیان شهرستان دشت میشان با 200 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و کنجد و روغن است . ساکنان این ده از طایفه عرب حمیدی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
    عینک نه
    کنایه از بخشنده عینک است . (آنندراج ):
    ای چشم سپهر از تو روشن
    عینک نه دیده های روزن .

    درویش واله هروی (از آنندراج ).

    عین یبرود
    قریه ای است از قرای بیت المقدس . نصف آن وقف بر مدرسه بدرالدین بن ابی القاسم ، و نیمه دیگر آن ازآن ِ فرزندان الخطیب بود. (از معجم البلدان ).
    عین الدین
    دهی از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز با 842 تن سکنه .آب آن از چشمه و اوجان چای . محصول آن غلات و حبوبات ودرخت تبریزی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    عین الملک
    حسین بن شرف الملک رضی الدین ابی بکر اشعری ، ملقب به عین الملک و فخرالدین ، از اولاد ابوموسی اشعری . وی ابتدا وزیر ناصرالدین قباجة (602 - 625 ه' . ق.) بود و بسال 625 که ناصرالدین قباجه با شمس الدین التتمش (607-633 ه' . ق.) مصاف داد و مغلوب شد و خود را در آب سند غرق نمود، خزاین و بقایای حشم او که از جمله ایشان عین الملک و برادرش بهاءالملک حسن و عوفی مصنف کتاب لباب الالباب بود به خدمت شمس الدین التتمش پیوستند.التتمش عین الملک را وزیر پسر خود رکن الدین فیروزشاه نمود. و بعد از این تاریخ یعنی 625 ه' . ق. چیزی ازاحوال او معلوم نیست . سدیدالدین محمد عوفی ، کتاب لباب الالباب خود را بنام این شخص تصنیف کرده است . (از تعلیقات سعید نفیسی بر لباب الالباب عوفی ج 2 ص 562).
    عین زربة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی عین زربة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    عینک هزاربین
    نوعی از شیشه ، که آن را عینک هزارنما نیزگویند. (از آنندراج ). و رجوع به عینک هزارنما شود.
    عینیت
    وحدت . اتحاد. بودن یک امر عین دیگری . مقابل غیریت . و رجوع به غیریت شود.