بمعنی مصدر عَوق است . (از اقرب الموارد). رجوع به عوق شود.
(ص ) مرد بی خیر و بازدارنده از حاجت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عوق. رجوع به عوق شود. (اِ) بهره ای از آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نصیب از آب . (از اقرب الموارد). (ص ) بمعنی عَیٍّق است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به عیّق شود.