جستجو

ذات ضغن
ناقة ذات ضغن ; ماده اشتری دوستار وطن یعنی جایباش خویش . ای مائلةٌ الی وطنها; اشتر ماده که شوگاه خویش دوست گیرد.
ذات لظی
موضعی است بحرةالنار و حرةالنار میان وادی القری و تیما از دیار غطفان .در عقدالفرید آمده است : و اقبل رجل ٌ الی عمربن الخطاب فقال له عمر ما اسمک ؟ فقال شهاب حرقة، قال ممن ؟ قال من اهل حرةالنار. قال و این مسکنک ؟ قال بذات لظی قال اذهب فان ّ اهلک قد احترقوا. (عقدالفرید ج 2 ص 139در باب التفاول بالاسماء). و رجوع به ذات اللظا شود.
ذات ید
دارائی . مال . ذات ید فلان ; مایملک او. قلت ذات یده ; تنگ دست گردید.
ذافنوبداس
رجوع به ذافنبداس شود.
ذام
ذان . ذاب . ذین . ذیم . آهو. عیب .
ذات طس
سورتی از قرآن که به طس آغازد.
ذات لوث
موضعی است . راعی راست:
و اظعان طلبت بذات لوث
یزید رسیمها سرعاً و لینا
انخن جِمالهن بذات غسل
سراةالیوم یمهدن الکدونا.
ذات یدین
قبل ذات یدین ; پیش از هر چیز. قبل از همه . به اول وَهلة: لقیته قبل ذات یدین . و قیل اول نفس ذات یدین .و نیز صاحب المرصع گوید کنایه از سرعت در کار است .
ذافنی
صاحب مخزن الادویة گوید به کسر قاف لغت یونانی است . بمعنی غار الاسکندرانی . گیاهی است برگ آن قریب بدرخت غار جبلی و شبیه ببرگ مورد و از آن بزرگتر و سفید و طولانی و شاخهای آن بقدر شبری . و از ساق مابین برگ آن ثمر میروید بقدر نخودی سبزو مدوّر و بیخ آن خوشبو و شبیه بعود و تندطعم و منبت آن کوهستانهاست . طبیعت آن در دوّم گرم و خشک . آشامیدن بیخ آن بقدر شش درم با طلا که نوعی از شراب است جهت ادرار بول و حیض و اخراج مشیمة و رفع تقطیرالبول و حبس آن نافع. مقدار شربت از بیخ و ثمر آن تا دو مثقال است - انتهی . و صاحب برهان قاطع گوید: ذاقی بر وزن ساقی به یونانی درخت غار را گویند و آن درختی است که برگش از برگ بید درازتر و از برگ مورد بزرگتر و نرمتر و سفیدتر میباشد و میوه آن از فندق کوچکتر و از نخود بزرگتر است . اسهال خونی را نافع بود و یکنوع از آن را ذاقی الاسکندری خوانند - انتهی . و صاحب تحفه گوید: ذاقنی الاسکندرانی ، گیاهی است برگش قریب بدرخت غار جبلی شبیه ببرگ مورد و از آن بزرگتر و سفید و طول شاخها بقدر شبری و از ساق و مابین برگ ثمری رسته بقدر نخودی ، سبز و مدوّر بیخش خوشبو و شبیه بعود و تندطعم و در دوّم گرم و خشک و مدور و مخرج جنین و جهت تقطیر و حبس البول و حیض نافع و قدر شربتش از بیخ و ثمر تا دو مثقال است . و صاحب اختیارات بدیعی گوید: ذاقی الاسکندرانی معنی آن به یونانی غارالاسکندرانی بوددیسقوریدس گوید ورق او از ورق مورد بزرگتر و نرم تر و بغایت سپیدتر بود و ثمر وی در میان ورق بود بمقدارنخودی و در کوهستانها روید و بیخ وی مانند بیخ موردبود لیکن بزرگتر و خوشبوی تر بود و چون بیخ وی بگیرند مقدار شش درم و با طلا بیاشامند نافع بود جهت دشوارزادن و چکیدن کمیز و جهت کسی که بجای کمیز از وی خون آید و جالینوس گوید طبیعت وی بغایت گرم بود و در طعم وی تلخی بود و مجرب است با نمک بول و حیض براند.
اما خاماذاقی معنی آن غارالارض بود. دیسقریدوس گوید ورق وی مانند ورق غار بود و لون وی سبز بود و قضبان وی به اندازه یک گز بود و ثمر وی گرد بود و سرخ رنگ و پیوسته بورق.و ورق چون نیک کوبند و ضماد کنند صداع را ساکن گرداند و عصاره وی چون با شراب بیاشامند مغص ساکن گرداند و بول و حیض براند و چون زن فرزجه کند و بخود برگیرد همین فعل کند. جالینوس گوید قوت وی مانند قوت ذاقی الاسکندرانی بود و عبداللّه بن صالح گوید فرق میان ذاقی الاسکندرانی و خاماذاقی آن است که ورق ذاقی الاسکندرانی اول پهن بود و با قضبان بود و خاماذاقی و ورق وی کوچکتر بود و از قضبان جدا بود و باقی همه مانند یکدیگرند - انتهی . صورتهای مختلف که به این کلمه داده اند از قبیل ذاقی و ذاقنی و غیره همگی غلط و تصحیف است . اصل این کلمه دافنه یونانی است به معنی غار و رند و نزدیک سی نوع از این درختچه یا بُته در نزد گیاه شناسان معروف و مضبوط است .
ذاماسکینا
اسم رومی اجاص است . ظاهراً این کلمه همان است که فرانسه ها داماس نامند و آن نوعی اعلا و خوب از آلوست . و شاید منسوب به دمشق.
ذات ظلف
رجوع به ذوات الاظلاف شود.
ذات لیلةٍ
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ذات لیلةٍ در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ذات یوم ٍ
روزی . (دهار). در روزی . بروزی . روزی از روزها.
ذافنی الاسکندرانی
معناه بالیونانیةالغار الاسکندرانی و لذلک ذکره اکثرالمصنفین فی هذاالفن مع الغار. لا لانه من انواعه الا من اجل اشتراکه مع الغار فی الاسمیة فقط. لان اسم الغار بالیونانیة ذاقنی و هذا النبات لم اتحققه انا بعد و لا وقفت علیه .
قال شیخنا و معلمنا ابوالعباس النباتی ، هو نوع من الشقاقل ینبت عندنا ببعض جبال الاندلس کثیراً. دیسقوریدوس : فی الرابعة. هو نبات له ورق شبیه بورقالاس الا انه اکبر منه والین و اشدّ بیاضا و له ثمر فیمابین الورق اخضر فی قدرالحمص و قضبان طولهانحو من شبر و اکثر. و اصل شبیه باصل الاًّس البری الا انه الین منه و اعظم و هو طیب الرائحة و ینبت فی مواضع جبلیة و اذا اخذ من اصله مقدار ستة درخمیات وشرب بالطلاء نفع النساء اللواتی تعسر ولادتهن و من تقطیرالبول و من یبول دماً. جالینوس : فی السابعة. مزاجه حارّ حرارة ظاهرة قویة و ذلک ان من یذوقه یجده حادا حریف الطعم و فیه مرارة و من جربه وجده یدر الطمث والبول . دیسقوریدس : فی الرابعة. و اما النبات اذا دق ناعما و تضمد به سکن الصداع و التهاب المعدة و اذا شرب بالشراب سکن المغص و عصارته اذا شربت بالشراب سکنت الغمص و ادرت البول و الطمث و اذا احتملتها المراءة فی فزجة فعلت ذلک . جالینوس : فی السادسة. و اماالنبات المسمی خاما ذاقنی فقضبانه توء کل مادامت طریة و قوتة شبیهة بقوةالنبات المسمی ذاقنی الاسکندرانی .عبداللّه بن صالح : الفرق بین ذاقنی الاسکندرانی و بین خاما ذاقنی ان الاول اعرض ورقا و ورقه مع طول القضبان . وخاما ذاقنی اضیق ورقا و قضبانه عاریة من الورق و سائر اوصافها واحدة و یسمیان بالاندلس بینب لی : البینب اوله باء بواحدة مفتوحة ثم یاء باثنتین من تحتها مضمومة ثم نون ساکنة بعدها باء بواحدة من اسفلها ساکنة و یدبغ بها الجلود بغربی بلاد اندلس (ابن البیطار) .
ذامِر
ترساننده . مُتهدّد.
  • غضبناک .
  • ذات عادةٍ مستقرة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ذات عادةٍ مستقرة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ذات ماسل
    (ابرق...) قال الشمردل بن شریک الیربوعی و کان صاحب شراب:
    شربت و نادمت الملوک فلم اجد
    علی الکاس ندماناً لها مثل دیکل
    اقل ّ مکاساً فی جزور و ان غلت
    و اسرع ایضاحاً و انزال مِرجل
    تری البازل الکوماء فوق خوانه
    مفصّلة اعضاها لم تفصّل
    سقیناه بعد الرّی حتی کانما
    تری حین امسی ابرقی ذات ماسل
    عشیة انسینا قبیصة نعله
    فراح الفتی البکری ّ غیر منعل .
    ذافنی ویداس
    صاحب تحفه ، حکیم مومن گوید: کلمه ای یونانی است و بمعنی شبیه الغار و قسمی از مازریون وعریض الورق است و به مغربی مازره و در شام بقله نامند ساقش بقدر ذرعی و شاخهای او بسیار و باریک و از نصف اعلی میروید و پوست شاخهای قوی و لزج و گلش سفید وثمرش بعد از رسیدن سیاه و دانه او کوچکتر از حب الغار و در آخر سیم گرم و خشک و حاد و مسهل بلغم و اخلاطغلیظه و مقیی و مدرّ حیض و محلل و مفتح و جالی جلدو رافع آثار و استعمال او شرباً جایز نیست و قدر شربتش از برگ تا سه قیراط و از ثمر تا پنج عدد و مقطع و محرق خلط و مصلحش نشاسته و کتیرا و بدلش دو وزن اومازریون است . و رجوع به ذافنبداس و ذافنوبداس شود.
    ذامط
    نعت فاعلی از ذمط. گلوبرنده . ذابح .
    ذات عادةٍ مضطربة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ذات عادةٍ مضطربة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.