گیج گیج خوردن
تلوتلو خوردن . نامنظم راه رفتن .
کار را نادرست و نامرتب انجام دادن .
گیتی گشا
گشاینده گیتی . فاتح . جهانگیر:
پسر کو با پدر همدل بود بسیار مه باشد
بخاصه چون پدر گیتی گشایی تاج ده باشد.
فرخی .
گیتی افروز
روشن کننده دنیا. فروزنده دنیا:
چنین گفت آن کس که پیروز گشت
سر بخت او گیتی افروز گشت .
فردوسی .
گیتی گشای
به معنی گیتی گشا. فاتح عالم . (از ناظم الاطباء):
جهاندار محمود گیتی گشای
خداوند شمشیر و فرهنگ و رای .
فردوسی .
گیداری
دهی است از دهستان خنافره بخش شادگان شهرستان خرمشهر. واقع در 4هزارگزی جنوب باختری راه فرعی اتومبیل رو شادگان به آبادان . محلی است دشت و هوای آن گرمسیر و سکنه آن 200 تن است . آب آن از رودخانه جراحی تامین میشود. محصول عمده آن خرما و غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی آنان عبابافی است . ساکنان آن از طایفه ابوخضر و خنافره هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
گیتی خور
از تمام نیکیهای گیتی بهره ورشونده . متنعم شونده . متلذذ به لذایذ گیتی:
همچنان لشکرکش و دشمن کش و دیناربخش
همچنین گیتی خور و میری کن و نیکی فزای .
منوچهری .
گیدبست
ده کوچکی است از دهستان کارواندر بخش خاش شهرستان زاهدان . واقع در 61هزارگزی جنوب خاوری خاش و 15هزارگزی شمال شوسه خاش به ایرانشهر. سکنه آن 15 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
گیتی افزای
فزاینده گیتی . آبادکننده گیتی . رجوع به گیتی فزای شود.
گیتی خوردن
جهان خوردن . از همه لذایذ گیتی بکمال متمتع شدن . متلذذ و متنعم شدن:
شاهی که ز مادر ملک و مهترزاده ست
گیتی بگرفته ست و بخورده ست و بداده ست .
منوچهری .
گیتی نکوه
نکوه مطابق نسخ کهن سال به ضم اول اینجا به معنی سرکوبی و غلبه است نه سرزنش ولی در فرهنگها نیامده . (حاشیه شرفنامه چ وحید ص 93):
همه کار شاهان گیتی نکوه
ز رای وزیران پذیرد شکوه .
نظامی .
گیدسک
دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند. واقع در 105هزارگزی شمال باختری شوسف و 20هزارگزی شمال باختری هشتوگان . محلی دامنه و هوای آن گرمسیر و سکنه آن 42 تن است . آب آن از قنات تامین میشود و محصول عمده آن غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
گیتی بان
مرکب از: گیتی + بان ، پسوند نسبت و اتصاف . (حاشیه برهان چ معین ). نگاهدارنده دنیا و روزگار است . (برهان قاطع) (بهار عجم ) (آنندراج ).
کنایه از پادشاه باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (بهار عجم ) (انجمن آرا). جهانبان . فرمانفرمای جهان:
به شمشیر از جهان برداشت نام خسروان یکسر
نماند از بیم آن شمشیر ملک آرای گیتی بان .
فرخی .