جستجو

گیتی آراستن
آراستن گیتی . آرایش کردن گیتی .
گیتی پسندیدن
دوستدار شدن گیتی . دنیا را پسندیدن و خواستن . رجوع به گیتی پسند شود.
گیتی فروزی
عمل گیتی فروز. روشن کردن جهان .
گیچوئیه
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت . واقع در 25هزارگزی جنوب ساردوئیه و 9هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه . سکنه آن 15 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
گیتی آرای
آرایش دهنده گیتی . عالم آرای . (ناظم الاطباء):
سپهری برین گونه برپای کرد
شب و روز را گیتی آرای کرد.

فردوسی .

گیتی پناه
پناه دهنده گیتی . ملجاء دنیا که کنایه از خداوند باشد:
ببر این همه هدیه ها پیش شاه
بگویش ز دادار گیتی پناه .

فردوسی .

گیتی فزای
مخفف گیتی افزای . فزاینده گیتی . آبادکننده جهان:
همی گفت هر چیز گیتی فزای
بدین هندوان داده گیتی خدای .

اسدی .

گیتی آرایی
عمل گیتی آرای . آرایش گیتی .
گیتی پناهی
عمل گیتی پناه .
گیتی کرده
کرده شده از گیتی . به وجودآمده از گیتی .
  • کنایه از بشر و اولاد آدم باشد. (از ناظم الاطباء).
  • گیج کردن
    حیران و مبهوت کردن .
  • در اثر خوردن و یا آشامیدن و یا بوییدن چیزی مدهوش و بی هوش گشتن : عطر این گلها مرا گیج کرده .
  • گیتی آراییدن
    آراستن گیتی . آرایش کردن گیتی . رجوع به گیتی آراستن شود.
    گیتی خدای
    خدای گیتی . پروردگار جهان . آفریننده جهان:
    چو نیکی نمایدت گیتی خدای
    تو با هر کسی نیز نیکی نمای .

    اسدی .

    گیتی گرد
    گردنده گیتی . چرخنده گیتی:
    گیتی و آسمان گیتی گرد
    بر در تو زنند بردابرد.

    نظامی .

    گیتی آفریدن
    خلق کردن گیتی . به وجود آوردن گیتی . ایجاد و خلقت گیتی .
    گیتی خدیو
    پادشاه گیتی . (از برهان قاطع، ذیل ماده خدیو):
    جهاندار محمود گیتی خدیو
    که بسته به شمشیر گیتی ز دیو.

    فردوسی .

    گیتی گردی
    عمل گیتی گرد. گردش کردن در گیتی . گشتن در جهان . جهانگردی .
    گیتی آفرین
    آفریننده جهان . خالق جهان و گیتی . از صفات ایزدی است . (بهار عجم )(آنندراج ). خداوند. پروردگار. آفریدگار:
    امام الحق که او را آفرین گویی است در گیتی
    هر آن کو طاعت یزدان گیتی آفرین دارد.

    امیر معزی (از آنندراج )(ارمغان آصفی ).

    گیتی خرام
    آنکه تمام گیتی را گشته باشد. (آنندراج ) (بهار عجم ).
  • کنایه از پادشاهی که سرتاسر گیتی را سیر کرده است:
    همه کرده شاه گیتی خرام
    در این یک ورق کاغذ آرم تمام .

    نظامی .

  • گیتی گروه
    گروه و جمعیت که در گیتی بود.
  • کنایه از آدمیان باشد. (از موید الفضلا) (بهار عجم ) (آنندراج ).