گه مال کردن
به گه آلودن .
نیک نشستن . پاکیزه نکردن . پلیدی نیک نزدودن .
گیاشتر
مخفف گیاه شتر. رجوع به همین کلمه شود.
گیاه خودرو
گیاهی که بدون کشت و زرع خود روید، چون گیاهی کوهی و صحرایی .
گه مالی
عمل گه مال .
مجازاً نیک نشستن جامه یا ظروف و جز آن . پلیدی از چیزی نیک نزدودن .
گیاشیر
مخفف گیاه شیره . شیره گیاه را گویند مطلقاً. (برهان قاطع) (آنندراج ). شیره گیاه . فشرده نبات و گیاه . عصاره گیاه . عصیر نبات .
هر نباتی که در وقت بریدن آن شیری از وی برآید. یتوع . یَتُع. (منتهی الارب ). مانند برگ درخت انجیر. رجوع به یتوعات شود.
گیاه خور
گیاخوار. آنکه علف یا گیاه خورد.
(اِ مرکب ) مرتع و چراگاه . گیاخوار. گیاه خورد: عیینةبن حصین مهتر بنی فزاره بود نزد پیغمبر (ص ) آمد و گفت که مرا دستوری دهی تا به حد مدینه بیایم ، به گیاه خور، که در بادیه گیاه خشک شده است ، آن حضرت با او صلح کرد، و آن گیاه خور به او داد و با یاران به مدینه آمد. (ترجمه طبری بلعمی ). رجوع به گیاه خوار شود.
گیاه کاشتن
کشت وزرع کردن . کاشتن نباتات . نشاندن یا غرس کردن درخت .
گیاچرا
مخفف گیاه چرا. رجوع به گیاه چرا شود.
گیاه خورد
گیاه خور. مرتع. چراگاه . گیاخوار. گیاه خور: که در راه شهر گیاه خورد بزرگ بود که ساحت بسیار داشت . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 455).
گیاه کوه
دهی است از دهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن . واقع در 7هزارگزی شمال صومعه سرا و 1000گزی راه فرعی صومعه سرا به نرگستان . محلی جلگه و هوای آن معتدل و مرطوب و سکنه آن 110 تن است . آب آن از رود ماسوله تامین میشود. محصول عمده آن برنج ، توتون و نیشکر و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان حصیربافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
گیاچرایی
مخفف گیاه چرایی . عمل گیاه چر. رجوع به گیاه چرایی شود.
گیاه خوردن
یا گیا خوردن . خوردن نبات و علف خوردن . چریدن:
گیا گر خورد جانور باک نیست
چرا جانور جانور را چراست .
منوچهری .
گیاهناک
گیاه دار و دارای گیاه سبز. (ناظم الاطباء): اِعشاب ; گیاه ناک گردیدن جایی یعنی با سبزه و طراوت شدن . (از منتهی الارب ) (صراح اللغة). اصبحت الارض حیرة; سبز و گیاهناک شد زمین . اَبَشّت ِ الارض ; گیاهناک شد زمین . (منتهی الارب ).
گیا چریدن
مخفف گیاه چریدن . علف خواری کردن . در گیاه زار چرا کردن . رجوع به گیاه چریدن شود.
گیاه خوری
گیاه خواری یا علفخواری . عمل گیاه خور.
عمل شخصی که پیروی از اصل گیاهخواری می کند . گیاه خواری . نبات خواری .
گه نیس کن
ده کوچکی است از دهستان مارز بخش کهنوج شهرستان جیرفت . واقع در 140هزارگزی جنوب کهنوج . سر راه مالرو کوه شهری به مارز. سکنه آن 20 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
گیاخفت
ده مخروبه ای است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
گیاهدار
دارنده گیاه . رجوع به گیادار شود.