جستجو

گویجه قلعه
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 42هزارگزی باختر قره آغاج . و 10هزارگزی جنوب شوسه مراغه به میانه . کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه آن 180 تن است . آب آن از رودخانه جبران تامین میشود. محصول آن غلات ، نخود و بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
گه خوری
عمل گه خوار و گه خور.
گویجه لوی اصلان
دهی از دهستان نازلو حومه شهرستان ارومیه . واقع در 14هزارگزی شمال خاوری ارومیه و یکهزارگزی خاور راه ارابه رو ارومیه به آده . واقع در جلگه و هوای آن معتدل و سکنه آن 150 تن است . آب آن از نازلوچای تامین میشود. محصول عمده آن غلات ، چغندر، توتون ، کشمش ، حبوب و صیفی و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
گوی ساکن
کنایه از کره زمین است . (برهان قاطع). کره زمین . (ناظم الاطباء).
  • نقطه هایی را گویند که بر خط گذارند. (برهان قاطع). نقطه .عجمه . نقطه که بر زبر یا زیر حروف نهند تشخیص حروف مشابه را چنانکه نقطه «ب » و «ج » و غیره:
    از حرف صولجان وش ،زیرش دو گوی ساکن
    آمد چو صفر مفلس ، وز صفر شد توانگر.

    خاقانی .

  • گهدیج
    دهی است از دهستان کوه پنج بخش مرکزی شهرستان سیرجان . واقع در 85هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد سرراه مالروخانه سرخ عباسعلی . محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه آن 196 تن است . آب آن از رودخانه وچشمه تامین میشود. محصول آن غلات ، حبوب و گردو و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
    گویجه لوی تپه
    دهی است از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه . واقع در 12هزارگزی خاور ارومیه و 1هزارگزی خاور راه ارابه رو آده به ارومیه . واقع در جلگه و هوای آن معتدل و سکنه آن 50تن است . آب آن از قنات و شهرچای تامین میگردد. محصول آن غلات ، چغندر، توتون ، کشمش ، حبوب و صیفی و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    گویای اصفهانی
    میرزا صادق. برادرزاده و داماد میرابوالمعالی و از گویندگان فارسی زبان بوده است . بعد از مهاجرت به کاشان در همان جا فوت کرد. (تذکره نصرآبادی ص 112) (الذریعة ج 9 ص 937).
    گویجه یاران
    دهی است از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه . واقع در 23هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 7500 گزی خاور شوسه ارومیه به سلماس . واقع در جلگه و هوای آن معتدل و سکنه آن 98 تن است . آب آن از نازلوچای و چشمه تامین میگردد. محصول آن غلات ، توتون ، چغندر، حبوب و کشمش و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    گوی و پهنه
    گوی و چوگان . رجوع به هریک از این دو کلمه شود.
    -گوی و پهنه بازی ; چوگان بازی . رجوع به پهنه شود.
    -گوی و پهنه باختن ; چوگان باختن . گوی و چوگان بازی کردن .
    گویای تبریزی
    (میرزا کامران ) متخلص به گویا برادر میرزا داراب جویا و شاگرد سامری تبریزی است . از ولادت و وفات او اطلاعی در دست نیست و گویا صاحب دیوان و مثنوی است و دیوان او به نام «بندگی نامه » معروف است . (دانشمندان آذربایجان ص 220) (الذریعة ج 9 ص 937).
    گوی و چوگان
    گوی و پهنه . رجوع به هر یک از این دو کلمه شود.
    -بازی گوی و چوگان ; چوگان بازی . گوی بازی .
    -گوی و چوگان باختن ; با گوی و چوگان بازی کردن .
    گویای گهواره
    کنایه از حضرت عیسی (ع ) است و گویای مهد هم میگویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) .
    گوی خرابه
    دهی است از دهستان آجرلوبخش مرکزی شهرستان مراغه . واقع در 70500 گزی جنوب خاوری مراغه و 32هزارگزی شمال خاوری شوسه شاهین دژ به میاندوآب . کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه آن 106تن است . آب آن از رود آجرلو تامین میشود. محصول آن غلات ، نخود و بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    گوی سنجق
    نام جایی است در مغرب سردشت واقع در حدود ترکیه . (یادداشت مولف ).
    گویای مهد
    کنایه از حضرت عیسی (ع ) که در گهواره سخن گفت . رجوع به گویای گهواره شود.
    گوی داش
    دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه . واقع در 79هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 45هزارگزی شمال خاوری شوسه شاهین دژ به میاندوآب . کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه آن 203 تن است .آب آن از رود آجرلو و چشمه تامین میگردد. محصول آن غلات ، حبوب و کرچک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    گوی درافکندن
    گوی در میدان افکندن . به مبارزه برخاستن . جنگورزی کردن . مبارزه کردن . مبارز طلبیدن:
    یا برو همچون زنان رنگی و بویی پیش گیر
    یا چو مردان اندرآو گوی در میدان فکن .

    سنائی .

    گوییا
    منقول از فعل به معنی گویا. به معنی گویا باشد. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 315) (آنندراج ). و بیشتر برای تشبیه استعمال میشود. (غیاث اللغات ). گوئی . گویی . گویا. گوئیا. پنداری . مانا. بمانا. گمان بری . ظاهراً. مثل اینکه . مانند اینکه .
    گوی انگل
    گوی انگله . حلقه ای که تکمه پیراهن درآن اندازند تا بسته شود. (از بهار عجم ):
    دست زوار و حلقه در تو
    هر دو با یکدیگر چو گوی انگل .

    کمال اسماعیل .

    گویدرق
    دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر. واقع در 13500گزی شمال هریس و 11هزارگزی شوسه تبریز به اهر. کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه آن 86 تن است . آب آن از چشمه تامین میگردد. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم و فرش بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).