جستجو

چالاب بکر
نام مزرعه ای است از دهستان گواور بخش گیلان شهرستان شاه آباد که هوای آن سردسیر و ییلاقی است . بین مزرعه سیدا یازو گاوسور و در که واقع شده . هنگام تابستان در حدود 100 خانوار چادرنشین از ایل کلهر برای تعلیف احشام و زراعت دیم به این محل میایند و در زمستان به حدود گرمسیر بخش سوسمار میروند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
چالبقا
دهی است از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان که در 12 هزارگزی شمال باختر قصبه رزن کنار راه اتومبیل رو رزن به دمق واقع شده . کوهستانی وسردسیر است و 102 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات دیمی و مختصر انگور و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . صنایع دستی زنان قالی بافی و راهش اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
چاقی
فربهی . تنومندی . گندگی . سنگینی . پرگوشتی . سمن .
  • صحت . سلامت . عافیت . تندرستی . بهبود.
  • چالاب دالان
    مولف مرآت البلدان نویسد: «اسم کوهی است مخروطی و بسیار مرتفع در مملکت غور افغانستان و یکی از قلل کوه «سیاهکوه » میباشد و در قدیم این کوهستان موسوم به «پاروزیانا» و شعبه ای از هندوکش بوده است . در خطوط میخی الواح بیستون اسمی از این کوه برده شده . قله چالاب دالان در حوالی زرنی که پایتخت قدیم غور بوده واقع است و همیشه این قله مسطور از برف میباشد. مسافر فرانسوی که چهل سال قبل بدانجا سفر نموده مینویسد، دوره این کوه از نصف ببالا دوازده فرسخ است که اصل ریشه یقیناً دومقابل خواهد بود. دهات و مراتع زیاد «اویماقات » در همین دامنه است . بعضی قلعه جات هم آنجا از قدیم و جدید بجهت سقناق ساخته اند. (مرآت البلدان ج 4 ص 73).
    چالپاپاخ
    قهرمان بازی و قصه ای ترکی .
    -امثال :
    (مثل ترکی )
    چالپاپاخ منی نینم من .
    چاکر بیگ کولابی
    مردی از اهالی «کولاب » (ولایتی در افغانستان ) که در سال 957 ه' . ق. با «میرزا کامران » (شاهزاده ای از سلسله شاهان افغانی ) از در مخالفت درآمد و میرزا عسکری نامی را که میرزا کامران به جنگ وی فرستاده بود شکست داد. رجوع به تاریخ شاهی ص 328 شود.
    چالاب زرد
    دهی است از دهستان بیجنوند بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام که در 23 هزارگزی جنوب خاوری چرداول کنار راه مالرو بیجنوند به چرداول واقع شده . کوهستانی و گرمسیر است و 240 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات ، لبنیات و تریاک میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
    چال پشت
    ستوری که شانه و کفلش برآمده و کمرش فرورفته باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به چاک پشت شود.
    چاک آستین
    چاکی که در آستین کنند واین دو نوع بود، یکی در طول و رسم مردم ولایات همین است و دوم در عرض و این را در هندوستان «قلابه » خوانند. (آنندراج ):
    طپیدن دل مجروح را توان دیدن
    ز ساعد تو که از چاک آستین پیداست .

    وحید (از آنندراج ).

    چاکرپرور
    صاحب و خداوند. (آنندراج ). ارباب . آقا. مخدوم . آنکه ملازمان و خدمتکاران خود را نیکو پرورد و در تامین معاش و ترضیه خاطر آنان کوشد. چاکردار:
    در هنرمندی و عقل او را تویی پروردگار
    کس ندید و کس نبیند چون تو چاکرپروری .

    امیرمعزی (از آنندراج ).

    چالابه
    دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 24 هزارگزی خاور کرمانشاه از طریق طاقبستان ، و از راه قدیم در 18 هزارگزی کنار شوسه کرمانشاه بتهران واقع شده . دامنه و معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات دیمی و لبنیات و تریاک میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرواست . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
    چاکرپیشه
    نوکر باب . مستخدم . کسی که پیشه و حرفه وی نوکری و خدمتگاری منعمان و محتشمان باشد: چاکرپیشه را پیرایه ای بزرگتر راستی است . (تاریخ بیهقی ).
    چالاق
    چابک بود. (فرهنگ اسدی ص 249). چالاک . چست . جَلد. تند و تیز.
    چالتاسیان
    دهی است جزء دهستان بهنام سوخته بخش ورامین شهرستان تهران که در 4 هزارگزی شمال خاوری ورامین و 2 هزارگزی شمال راه آهن واقع شده . 221 تن سکنه دارد. هوایش معتدل و زمینش جلگه است . آبش از قنات و محصولش غلات وصیفی و چغندر میباشد. شغل اهالی زراعت و راهش مالرواست . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 استان مرکزی ).
    چاکردار
    ارباب . صاحب . آقا. مهتر. آنکه نوکران و ملازمان خود را نیک نگهداری کند. کسی که از رعایت حال خادمان و تامین معاش و رفاه ایشان بهیچ روی مضایقه و دریغ نکند.
    چاکرپرور:
    در چاکرداری و سخا سخت ستوده ست
    او سخت سخی مهتر و چاکرداریست .

    فرخی .

    چالتاغ
    در اصطلاح اهالی «خوار» ورامین نام یکنوع اسباب بازی کودکانه است که آن را در «تهران » جغجغه نامند.
    چاکانک
    ده کوچکی است از دهستان اشکور بالا، بخش رودسر (شهرستان لاهیجان ) که در 59 هزارگزی جنوب رودسر و 23 هزارگزی جنوب خاوری سی پل واقع شده و 23 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
    چاکرداری
    اربابی . آقایی . مهتری . منعمی . چاکرپروری . خادم نوازی:
    در چاکرداری و سخا سخت ستوده ست
    او سخت سخی مهتر وچاکرداری است .

    فرخی .

    چالاک پوی
    پوینده چست و چالاک . تندرو. سریعالسیر. آنکه بتندی و چالاکی راه درنوردد:
    چو بادند پنهان و چالاک پوی
    چو سنگند خاموش و تسبیح گوی .

    سعدی (بوستان ).

    چال ترخان
    نام محلی است در شمال تهران و چند هزارگزی جنوب غربی شهر ری .