جستجو

هبار
کپی بسیارپشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). القرد کثیرالشعر. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
  • (اِخ ) از اعلام است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
  • هبا و هدر
    برایگان .مفت . بباطل . (یادداشت مولف ). بربادرفته . ضایعشده .
    هبرزی
    سواری از سواران فارسی . (اقرب الموارد). سواری از سواران فارسی که نیکو تیر اندازد و نیک بر پشت اسب نشیند. (معجم متن اللغة). ابن سیده گوید: سوار نیکو تیرانداز، و زجاج گوید: و سواری که نیکو بر اسب نشیند. و بعضی گفته اند که هاء در آن زائد است ، از ماده برز و وزن آن هفعل میباشد. (تاج العروس ).
  • دینار نو. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ابن اعرابی گوید:
    فما هبرزی من دنانیر ایلة
    بایدی الوشاةناصع یتاکل
    باحسن منه یوم اصبح غادیا
    و نفسنی فیه الحمام المعجل .

    (از تاج العروس ).

  • های نان
    دومین جزیره بزرگ چین که در جلو ساحل جنوبی چین ، داخل خلیج تنکن قرار دارد. این جزیره در جنوب شبه جزیره لی جو بین َ9 و ْ19 و َ15 و ْ20 عرض شمالی قرار گرفته ، طول آن از شمال به جنوب 90 میل و از مشرق به مغرب 160 میل میباشد. بندر های کو (هوی هو) که در ساحل شمالی این جزیره قرار گرفته و یکی از بنادر بسیار مهم تجارتی چین بشمار میرود، در فاصله 250 میلی مشرق های فونگ درویتنام و 300 میل مغرب هونگ کونگ قرار گرفته است .جمعیت این جزیره بر طبق آمار سال 1941 بالغ بر 2500000 بوده است . اراضی آن کوهستانی و در قسمت میانه و جنوب ارتفاع بیشتری دارند. در بین کوههای شمالی ، دشتها و جلگه های بسیار دیده میشود. ارتفاع کوههای اوجی شان که در مرکز جزیره قرار گرفته اند بالغ بر 2000 مترو سراسر آنها پوشیده از جنگلهای انبوه دست نخورده ای میباشد. آبهای بسیاری از این کوهها سرازیر میگردد که پس از سیراب کردن اراضی به دریا میریزند. در دشتهای این جزیره برنج ، نیشکر، تنباکو، کنجد و غیره بعمل می آید. در کوههایش فیل ، کرگدن ، خر وحشی ، انواع میمون و یک نوع بوزینه شبیه به اورانگ اوتانگ، انواع و اقسام مارها و حشرات بسیار دیده میشود. و نیز زنبور عسل فراوان در آنها وجود دارد. بطوری که عسل و موم یکی از صادرات آن بشمار میرود. در سواحل این جزیره مروارید و صدف بسیار صید میکنند و نیز در آب رودهایش ، ریزه زر یافت میشود که آن را از میان گل و لای برمی چینند. هوایش معتدل میباشد. اهالی ساحل نشین ، چینی هستند ودر کوههای آن یک قوم نیمه وحشی بومی زندگی می کنند. (از دایرةالمعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی ).
    هاهاء
    خواندن شتر را به علف به لفظ هی هی .
  • زجر کردن شتر به لفظ هاهاء و اسم آن «هی » باشد: هاهاءالراعی بالابل هئهاء و هاهاءً; خواند شتران را بعلف به لفظ هی هی و یا زجر کرد آنها را به لفظ هاهاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). هاهاء بالابل ; خواند شتر را به علف و آب به لفظ هی هی . (یا برای علف هی هی و برای آب جی جی ). اسم آن هی و جی . (معجم متن اللغة).
  • به قهقه خندیدن . هاهاء الرجل ;خندید به صدای بلند، به قهقهه ، فهو هاهاء و هاهاءیعنی خندنده ، مونث آن هاهاءة. (معجم متن اللغة).
  • هباران
    (به صیغه تثنیه ) نام دو ماه میان زمستان از ماههای رومی یعنی کانون اول وکانون دوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). الکانونان لوقوع الثلج فیهما. (اقرب الموارد). یقال للکانونین : هماالهباران الهراران . (معجم متن اللغة).
    هباهب
    ج ِ هبهب . (ناظم الاطباء). رجوع به هبهب شود.
    هبرقی
    آهنگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ).
  • زرگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ).
  • هر صنعتگری که با آتش کار کند.(ذیل اقرب الموارد). نابغه ذبیانی گوید:
    مستقبل الریح روقیه و جبهته
    کالهبرقی تنحی ینفخ الفحما.
  • خوب و زیبا از هر چیزی . (معجم متن اللغة).
  • گاو نر دشتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گاو وحشی . (معجم متن اللغة) (تاج العروس ).
  • استعاره برای بز کوهی . (معجم متن اللغة).
  • گوسپند . (ناظم الاطباء).
  • هاینکن
    کریستیان هاینریش نام کودک خارقالعاده ای است که درشهر لوبک از کشور آلمان در ششم فوریه 1721 به دنیا آمد. این کودک عجیب در 10 ماهگی شروع به حرف زدن کرد و در یکسالگی تاریخ انبیا و قبل از اتمام دوسالگی ، تاریخ و جغرافیا را بخوبی میدانست . در سه سالگی ، زبان های فرانسه و لاتین را میفهمید و بخوبی تکلم میکرد. در پایان چهارسالگی شروع به آموختن خط کرد. وی تا آغاز پنج سالگی با شیر دایه تغذیه و پرورش میکرد. در این هنگام که خواستند وی رااز شیر باز کنند بیمار شد، زیرا چیز دیگری جز شیر نمیخورد و سرانجام در بیست و دوم ژوئن 1725 درگذشت . (از دایرةالمعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی ).
    هئهاء
    رجوع به هاهاء شود.
    هبارک
    شاب هبارک ; جوان تمام . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). جوانی نیکواندام . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
    هباهیب
    ج ِ هبهاب . (ناظم الاطباء). رجوع به هبهاب شود.
    هاینو
    یکی از ایالتهای بلژیک که از طرف شمال به دو ایالت فلاندر شرقی و غربی و از سمت شمال شرقی به ایالت برایانت و از سوی مشرق به ایالت نامور و از جانب جنوب و جنوب غربی به فرانسه محدود است . مرکزش شهر مونس و شهرهای عمده اش کارلروئی ، تورنائی ، سوئیگنیس و توئین میباشد. مساحت آن 1438 میل مربع و شماره اهالی بر طبق آمار سال 1947، 1224800 تن بوده است . اراضی آن ناهموار و دو رود سکلت و سامبر و رودهای دیگر اراضی آن را مشروب میسازد. محصولاتش گوناگون وبسیار، بخصوص تنباکو و نباتات صنعتی فراوان است . جنگلها و چراگاههای وسیع دارد که تعداد قابل توجهی گاوو گوسفند در آنها پرورش میدهند. اکثر رودهایش قابل کشتی رانی است و نیز دارای چندین رشته خط آهن است که به نقاط مختلف اروپا متصل میگردد. معادن زغال و آهن بحد وفور در آن وجود دارد بطوری که در حدود 110000 تن زن و مرد در معادن زغال و 100000 تن در معادن آهن به کار مشغولند. سنگ مرمر و انواع احجار دیگر در آنجا یافت میشود. صنایع در این ایالت پیشرفت کلی کرده وکارخانه های گوناگون نساجی ، توربافی ، شیشه گری ، ریخته گری و آهنگری در آن احداث گردیده است . ایالت مذکور از نظر تقسیمات اداری به 6 سازمان و 33 ناحیه و 443بخش منقسم گردیده است . (از دایرةالمعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی ).
    هباری
    نسبت است به هباربن الاسودبن مطلب .... القرشی که جد عمربن عبدالعزیز است . (اللباب فی تهذیب الانساب ).
    هبایة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی هبایة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    هبرکع
    مرد کوتاه قامت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
    هاینه
    مخفف هر آینه است که به معنی ناچار و لاعلاج و لابد و بی شک و بی دغدغه باشد. (برهان ). کلمه تاکید یعنی هرآینه و ناچار و لاعلاج و لابد و بی شک و بی دغدغه و البته . (ناظم الاطباء). مخفف هرآینه . (رشیدی ) (جهانگیری ).
    هی هی
    آوازی که بدان شتر را به علف خوانند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
  • کلمه ای است که بدان شتر را زجر کنند. (منتهی الارب ).
  • هبرکل
    جوان خوب اندام نیکوتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جوان نیکوتن . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
    هبطة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی هبطة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.