هاه
کلمه وعید و تهدید است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
حکایت خنده خنده کننده : ضحک فلان فقال هاه هاه . (ناظم الاطباء). حکایت خنده خندنده . (منتهی الارب ). حکایت خنده و نوحه سرایی . (از اقرب الموارد). و فی الحدیث «اذا تثاب احدکم فلیرده ما استطاع و لایقولن هاه هاه فانما ذلک الشیطان یضحک منه ». (از اقرب الموارد).
هاموم
پیه گداخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مایسیل من الشحمة اذا شویت . (معجم متن اللغة).
پیه بسیارچربش . (مهذب الاسماء). کوهان گداخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مااذیب من السنام . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). (ص )شتر کوهان گداخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در آنندراج چاپ جدید این کلمه به غلط «هامون » آمده است .
هامی
سرگشته . حیران مانده . سرگردان . متحیر. (لغت فرس ) (از برهان ) (اوبهی ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء):
استه
و غامی شدم ز درد جدائی
هامی و وامی شدم ز خستن مترب
رنگ رخ من چو غمروات شد از غم
موی سر من سپید گشت چو مهرب .
منجیک (از حاشیه فرهنگاسدی نخجوانی ).
هان کیانگ
نام رود بزرگی است در چین که از کوههای واقع در حدود غربی ایالت شن سی سرچشمه میگیرد و ایالت مذکور را مشروب میسازد و پس از آن به ایالت هوپه وارد میگردد و سپس رو به مشرق میرود تا اینکه در شهر هان کاو به رود یانگتسه می پیوندد. طول این رود به 500هزار گز بالغ میشود. شیب قسمت بالای آن بسیار و جریان آبش سریع، اما قسمت پائین مناسب کشتی رانی است . مساحت حوضه آن به 58000 کیلومتر مربع میرسد.
هاورث
سر والتر نورمان . شیمیدان معروف انگلیسی و برنده جایزه نوبل سال 1937 م . به سال 1883 م . به دنیا آمدوی در شیمی آلی مقام ارجمندی داشت و جایزه نوبل رادر شیمی بسبب کار مهم خود در کربوهیدراتها و ویتامین C به دست آورد، از سال 1925 تا 1948 م . استاد کرسی شیمی در دانشگاه بیرمنگام بود. یکی از آثار وی به نام ساختمان قندها که در سال 1929 م . تالیف کرده از جمله کتب کلاسی بشمار است . وفات وی به سال 1950 م . در بیرمنگام روی داد. (از دایرةالمعارف بریتانیکا).
هاهن
(هان ) اتو. شیمیدان معاصر و کاشف معروف آلمانی که موفق به شکافتن اتم اورانیوم گشت و بدین سبب در سال 1944 م . به اخذ جایزه نوبل نائل شده وی در سال 1879 م . در فرانکفورت به دنیا آمد. در دانشگاههای ماربورگ و مونیخ به تحصیل پرداخت و در سال 1901 از دانشگاه ماربورگ درجه دکترا گرفت . در سال 1904 به لندن رفت و مدت یک سال در آزمایشگاه سر ویلیام رامسی به کار پرداخت و نیز مدتی در انستیتوی لرد ارنست روترفورد کار کرد و پس از آن به آلمان بازگشت و در آزمایشگاه شیمی دانشگاه برلین مشغول به کار شد. از سال 1912 تا 1928به سمت عضویت انستیتوی کایزر ویلهلم در برلین و از 1928 تا 1944 به ریاست آن انستیتو منصوب گشت . هاهن از برگزیده ترین دانشمندان رادیوشیمی در آلمان است که به شکافتن اتم فلزات از جمله : رادیوتوریوم ، مزوتوریوم ، پروتکتینیوم (به همراهی لیز مایتنر در سال 1917) و اورانیوم و توریوم (بهمراهی فریتس شتراسمان در سال 1938) اکتشافات بزرگی کرد. آخرین اکتشاف وی یعنی شکستن اتم اورانیوم و محاسبه انرژی اتمی ، منجر به ساختن بمب اتمی شد. هاهن از اینکه اکتشاف او برای ساختن بمب اتم و نابودی بشریت به کار رفته است اظهار تاسف و نگرانی کرد. وی آثار بسیاری تالیف کرده است که از آن جمله : رادیوشیمی عملی ، 1936 حرکت مصنوعی اتمها و شکافتن هسته های سنگین 1944، استفاده ازانرژی هسته های اتمی 1950، اتمهای نو 1950، و کبالت 1955 را می توان نام برد. (از دایرةالمعارف بریتانیکا). وی در 1968 درگذشت .
هامیان
کیسه چرمی . همیان . امیان . و آن کیسه ای دراز باشد که زر در آن کنندو بر کمر بندند. (فرهنگ نظام ) (فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء):
با زر چو بازگردد از او بیم آن بود
زایرش را که بگسلد از هامیان میان .
لامعی گرگانی .
هاوستین
دهی است از دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر. واقع در 21 هزارگزی باختر خروانق (مرکز دهستان ) و 23 هزارگزی شوسه تبریز به جلفا. ناحیه ای است کوهستانی ، معتدل و دارای 517 تن سکنه ترک زبان است . آب آن از دو رشته چشمه و محصولش غلات ، سردرختی و حبوبات است . اهالی به زراعت و گله داری مشغولند، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
هاهنا
اینجا. هنا. (ناظم الاطباء). رجوع به هیهنا شود.
هاهنمان
ساموئل کریستیان فریدریش فیزیکدان آلمانی و کاشف و موسس روش معالجه بمثل (معروف به طب تجانسی ). در سال 1755 م . در ساکسونی به دنیا آمد. وی در رشته طب در شهر لایپزیک و وین به تحصیل پرداخت . هاهنمان روش معالجه ای ابداع کرد که خود آن را معالجه بمثل نامید. وی چندین کتاب در طب و داروسازی تالیف کرد. به سال 1843 م . درگذشت . (از دایرةالمعارف بریتانیکا).
های و هو
شور وغوغای اهل طرب . هایاهوی . های هوی . هیاهو:
های و هویی میرسد امشب به گوش هوش باز
همنشین از گریه پرهایها معذور دار.
میرزا مومن استرابادی .
هب
نام ستاره ای است به زبان هندی . رجوع به ماللهند ص 197 شود.
هباش
بسیار ورزنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
بسیار فراهم آورنده . بسیار گرد آورنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بسیار گرد آورنده برای کسان خود. (ناظم الاطباء). بسیار به دست آورنده و جمعکننده برای اهل و عیال خود. (معجم متن اللغة) (تاج العروس ).
هبب
ج ِ هِبًّة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به هبة شود.
هاهو
نام رودی است که از کوه بِنددر هند جاری است . (ماللهند ابوریحان بیرونی ص 128).
های و هو برگرفتن
شور و غوغای طرب به پا کردن . هیاهوی مستی آغاز کردن . هایاهوی سر دادن:
لب خوشدلی های و هو برگرفت
گل خرمی رنگ و بو برگرفت .
ظهوری ترشیزی (از ارمغان آصفی ).
هبا
صورت فارسی هباء. گرد و غبار که از روزن در آفتاب پدید آید. نغام . (ناظم الاطباء). (آنندراج ). غبار. (اقرب الموارد):
مجره چون ضیا
که اندر اوفتد
به روزن و نجوم او هبای او.
منوچهری .
هباشات
ج ِ هباشة. آنچه به دست آید از مال و گرد کرده شود. (اقرب الموارد) (تاج العروس ). آنچه فراهم آورند از مال و اندوزند. مال اندوخته . ذخیره . روبة گوید:
لولا هباشات من التهبیش
لصبیة کافرخ العشوش .
(ازتاج العروس ).
هبت
بخشش . انعام . (ناظم الاطباء). عطا. رجوع به هبة شود:
هر دو از هیبت و هبت به دو وقت
همچو گل خاضع و چو مل جبار.
خاقانی .