جستجو

هایگ
شخص افسانه ای است که برطبق اساطیر ارامنه جد اعلای این قوم بشمار میرود و گویند ازنسل یافث بن نوح میباشد و در موقع بنای برج بابل حضور داشته ، بعداً حاضر به اطاعت و فرمانبرداری از بلوس نشد و با 300 تن از پیروان خویش به سواحل دریاچه وان منتقل گشت و بنای محاربه را با بلوس گذاشت و او را به خاک و خون غلطانید و گویند وی 400 سال زندگی کرد و به سال 2265 ق. م . درگذشت . (قاموس الاعلام ترکی ).
هئچت اسپ
(اوستایی ) هچدسپ ،نام چهارمین نیای زرتشت است ، چند بار پیغمبر از او در سرودهای خود گاتها یاد میکند چنانکه در یسنا 46 بند 15 و یسنا 53 بند 3 نام وی دیده میشود. در مروج الذهب هجدسف آمده است . جزء اول این نام از مصدر هئچ میباشد که در اوستا به معنی آب پاشیدن یا آب ریختن و ترکردن به کار رفته ، بنابراین باید هئچت اسپ به معنی «دارنده اسب پشنجیده » یا «دارنده اسب آب پاشیده شده » باشد. (فرهنگ ایران باستان تالیف پورداود ص 229).
هباب کردن
به نشاط در آوردن ستور برای تیز رفتن . به نشاط راندن ستور را:
گرچه او را حاجت مهماز نیست
راندمی چون شب هبابش کردمی .

خاقانی .

هبالع
لئیم . (معجم متن اللغة) (تاج العروس ).
هبران
دهی است جزء بخش حومه شهرستان ساوه . در 21 هزارگزی ساوه و 18 هزارگزی راه عمومی آن واقع شده . ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 239 تن سکنه ترکی و فارسی زبان است . محصولات آنجا غلات و بنشن و دارای باغهای بادام و گردو و سیب میباشد. شغل مردم زراعت و گله داری و کار دستی آنان گلیم و جاجیم بافی است . مزرعه ، گنداب ، یلی قیه جزء این ده است . راه مالرو دارد و از طریق لامکان میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
هایل
هائل . ترسناک . رجوع به هائل شود.
هئورو
در زبان اوستائی به معنی رسا، همه ، درست (تمام ، کامل ) میباشد. در فرس هخامنشی «هروو» همان است که در فارسی «هر» شده مانند: هر چیز، هر کس . در سنگنبشته بغستان (کتیبه بیستون ) کلمه فرهروم که از همین واژه است یعنی رویهم ، فراهم . در سانسکریت سرو . در گزارش پهلوی اوستا (= زند) هرجاکه هئورو آمده در پهلوی به هماک (= همه ) گردانیده شده است . (فرهنگ ایران باستان ، تالیف پورداود ص 57).
هبابید
یاقوت حموی در معجم البلدان ذیل کلمه هبود، این کلمه را جمع هبود که نام آبی است دانسته ،به اعتبار آبهای اطرافش . و چنین آورده : ابومنصور گوید که ابوالهیثم این بیت را برایم خواند:
شربن بعکاش الهبابید شربة
و کان لها الاحفی خلیطاً تزایله .
و گفت که «عکاش الهبابید» آبی است که به آن هبود گفته میشود، پس آن را جمع می بندند به اعتبار اطرافش . (معجم البلدان . چ جدید. ج 20 ص 391). ولی معجم متن اللغة آن را صورتی از کلمه هبود دانسته است .
هبرج
رفتار شتاب سبک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راه رفتن تند و کند. (اقرب الموارد). راه رفتن سریع و خفیف ، درهم . (معجم متن اللغة).
  • مرد درهم کننده رفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مردی که راه رفتنش درهم باشد.(اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
  • مرد متکبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). متکبر دامن کش . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
  • جامه نگارین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جامه پر از نقش و نگار. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
  • مرد ستبر فربه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة).
  • گاو نر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
  • گاو پیر. (معجم متن اللغة).
  • آهوی کلانسال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
  • هایلبرون
    شهری است در آلمان ، در ایالت بادن - ورتمبرگ که در ساحل رود نکار و در محل تقاطع خطوط کریل شایم و اپینگن واقع شده و تا اشتوتگارت 33 میل فاصله دارد. جمعیت آن برطبق آمار سال 1950 م . 139332 تن بوده است . این شهر دارای کارخانه های فراوان قند، کاغذسازی ، ریخته گری ، شراب سازی و غیره میباشد صنایع طلا و نقره کاری و جواهرآلات آن معروف است تجارت شهر مذکور فعال و پر جنب و جوش است . (از دایرةالمعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی ).
    هئوروتات
    (اوستائی ) در فارسی امروزین ، خرداد که نام سومین ماه از سال شمسی است . در اوستا یکی از امشاسپندان و غالباً با امشاسپند امرداد یکجا آمده است . خرداد نماینده رسائی و کمال اهورامزداست و در این گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است . در اوستااز واژه خرداد مانند نامهای امشاسپندان و ایزدان دیگر، گاهی معنی آن که رسائی و کمال است اراده میشود و گاهی نام مخصوص یکی از مهین فرشتگان است . این واژه از دو جزء ترکیب یافته نخست هئورو رجوع به هئورو شود و جزء دوم تات که در فارسی امروزی «داد» شده ، پساوندی است که به پایان برخی از واژه ها پیوسته ، میرساندکه در آن واژه اسم مجرد و مونث است چنانکه در «ارشتات » (= راستی و درستی ) ودروتات (= درستی ) و اوپرتات (= برتری ) و جز آن دیده میشود. این «داد» با کلمه دات که در فرس هخامنشی و اوستا به معنی قانون است و در فارسی داد گردیده و به معنی عدالت گرفته شده وهمچنین با «دات » دیگر که اسم مفعول «دا» میباشد و در فرس هخامنشی و اوستا به معنی دادن و آفریدن و بخشیدن است و در فارسی امروزی نیز «داد» شده چنانکه در بغداد (بغ + داد) و خداداد و غیره دیده میشود، ربطی ندارد. (از فرهنگ ایران باستان ، تالیف پورداود ص 57).
    هبات
    ج ِ هِبَة. رجوع به هبة شود.
    هبانق
    چاکر و خدمتکار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غلام بچه . خدمتکار. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). هُبنُق. هَبنیق. هُبنوق. هَبَینَق. ج ، هَبانِق، هَبانیق.
    هایلی سلاسی اول
    امپراتور حبشه . به سال 1891 م . به دنیا آمد. در سال 1936هنگامی که ارتش ایتالیا حبشه را اشغال کرد وی مجبوربه ترک وطن شد و در سال 1941 دوباره به کشورش مراجعت کرد. (اعلام المنجد) (از دایرةالمعارف بریتانیکا).
    هئوسرونگه
    (اوستائی ) صورت اوستائی کلمه خسرو (کی ...) نام پسر سیاوش پسر کیکاوس از پادشاهان پیشدادی و لقب چند تن از پادشاهان ساسانی بوده است . این کلمه به معنی «خوب سروده شده » میباشد. (از فرهنگ ایران باستان ، تالیف پورداود، ص 33).
    هبا داشتن
    تباه کردن . ضایع ساختن . از بین بردن . ناچیز کردن . نابود کردن . هبا کردن:
    هر عزم که محکم تر هر گنج که افزون تر
    فرمانش هبا دارد احسانش هدر دارد.

    امیر معزی (از ارمغان آصفی ).

    هبانیق
    (ع اِ) ج ِ هُبنُق و هَبنیق و هِبنیق و هُبنوق و هَبَینَق و هُبانِق. (معجم متن اللغة). رجوع به هر یک از این مدخل ها شود. لبید گوید:
    والهبانیق قیام معهم
    کل محجوب اذاصب همل .
    هبردانة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی هبردانة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    هایمانس
    کورنی ژان فرانسوا. طبیب و فیزیولوژی دان بلژیکی وبرنده جایزه نوبل سال 1938. وی به سال 1892 م . درشهر گِنت به دنیا آمد. در سال 1920 از دانشگاه گِنت درجه دکترا در طب گرفت و سپس به تحصیل فیزیولوژی در پاریس ، لوزان ، وینه ، لندن و ممالک متحده امریکا پرداخت . در سال 1930 بعداز پدرش به استادی کرسی داروشناسی در دانشگاه گِنت نایل گشت . هایمانس بسبب اکتشافاتی که در دستگاه تنفس و شریانها کرد، در سال 1938 موفق به اخذ جایزه نوبل در رشته طب گردید. (از دایرةالمعارف بریتانیکا).
    هئوشینگه
    صورت اوستائی کلمه هوشنگ که از راهنمایان و رهبران اولی بشر و از پادشاهان ماقبل تاریخ ایران بوده است . معنی این کلمه به درستی معلوم نیست . (از فرهنگ ایران باستان ، تالیف پورداود ص 33).