جستجو

ناتورالیست
طبیعی دان و محقق در تاریخ طبیعی .
  • کسی که حیوانات را برای گردآوری در کلکسیون آماده میسازد.
  • نویسنده ای که پیرو مکتب ناتورالیسم باشد و به سبک آن چیز نویسد. پیرو مکتب ادبی ناتورالیسم .
  • پیرو مکتب فلسفی ناتورالیسم . کسی که بجز طبیعت نیروی خلاق و محافظ دیگری نمیشناسد.
  • ناجح
    نعت فاعلی از نجح . رجوع به نجح شود.
  • کار سهل و آسان . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
  • مرد پیروز. (آنندراج ) (منتهی الارب ). مرد پیروزمند. (ناظم الاطباء).
  • سیر سریع. (ناظم الاطباء). الشدید من السیر. (اقرب الموارد). سیرسخت . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
  • ناجم
    طلوع کننده . درخشنده . (انجمن آرای ناصری ). ظاهر. واضح . طالع.
  • بدمذهب . خارجی . (منتهی الارب ). سرکش . سربرآورده . (حواشی تاریخ بیهقی چ فیاض ص 414 و 887). طاغی . یاغی: روا نیست بهیچ حال که امیرالمومنین به هر ناجمی که پیدا آید حرکت کند. (تاریخ بیهقی ص 522). نخست خللی که آید آن است که در زمین طبرستان ناجمی پیدا آید.(تاریخ بیهقی ص 422). به ری نشیند و نایبان فرستد بشهرها و شغل این ناجم پیش گیرد. (تاریخ بیهقی ص 422).
  • ناتراشیده
    ناتراش . چوب و غیر آن که تراشیده نشده باشد. (فرهنگ نظام ). ناهموار. (آنندراج ). تراشیده نشده . ناسترده . جلا داده نشده . (ناظم الاطباء). نتراشیده . زبر. ناهموار. ناصاف:
    ز آرزوی خاطب او ناتراشیده درخت
    هر زمان اندرمیان بوستان منبر شود.

    فرخی .

    ناتمام عیار
    صفت زر وسیم مغشوش و ناسره . که عیارش تمام نیست:
    به سوق صیرفیان در حکیم را آن به
    که بر محک نزند سیم ناتمام عیار.

    سعدی .

    ناتورالیسم
    بر مذهبی فلسفی و چند مکتب ادبی و هنری اطلاق می شود.
  • در ادبیات و هنرهای زیبا: مکتبی است که به تقلید دقیق و موبه موی طبیعت توجه دارد و معتقد است که باید طبیعت را حتی الامکان مطابق با واقع و چنانکه هست توصیف و مجسم کرد. «گوستاو فلوبر» از پایه گذاران و پیشروان ناتورالیسم ادبی است . «امیل زولا» و «گی دو موپاسان » از موسسان و معاریف این مکتب اند.
  • در پزشکی : شیوه ای است که طبیعت را مایه بخش مداوا و شفای امراض میداند.
  • در فلسفه : مکتبی است که معتقد به قدرت محض طبیعت است و طبیعت را مامور و محکوم قدرت ونظام بالاتری نمیداند و وجود یک خالق و نظام عالی رادر طبیعت انکار میکند و طبیعت را بخودی خود موجود میداند. مکتب ناتورالیسم دو شاخه میشود: یکی ماتریالیسم یا مذهب مادی و دیگر مذهب وحدت وجود. پیروان ناتورالیسم دخالت خدا را در امور دنیا انکار میکنند. عکس این مذهب را سورناتورالیسم مینامند. ناتورالیسم بعنوان یک مکتب کفر و الحاد از طرف کلیسا طرد شده است .
  • ناجخ
    سرفنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ساعل . (المنجد) (اقرب الموارد). آن که سرفه میکند. (ناظم الاطباء).
  • دریای پرشور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). البحرالمصوت . (اقرب الموارد). دریای با بانگ و شور. (ناظم الاطباء).
  • سیل ناجخ ; سیل شدیدی که زمین را بکند. (المنجد).
  • (اِ) صدای اضطراب آب بر کنار دریا.(اقرب الموارد). آواز اضطراب آب بر کنار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناجخ البحر; صوت اضطرابه . (المنجد).
  • ناجنبان
    ساکن . غیر متحرک . بی حرکت . (ناظم الاطباء). که جنبان و متحرک نیست . اجنبان .
    ناتربیت
    بی تربیت و بد پرورده شده . (ناظم الاطباء). تربیت ناشده . که تربیت نشده است . که تربیت صحیح نیافته است .
    ناتمامی
    نقصان و قصور. (ناظم الاطباء). ناتمام بودن . ناقص بودن . کامل نبودن . صفت ناتمام:
    بدر تمام روزی در آفتاب رویت
    گر بنگرد بیارد اقرار ناتمامی .

    سعدی .

    ناتورپ
    پول . فیلسوف آلمانی که به سال 1854 در شهر دوسلدورف بدنیا آمده و در سال 1915 از دنیا رفته است . وی یکی از فیلسوفان و هواداران نئوکانتیسم است .
    ناجنس
    بدسرشت . بدنژاد. بی تربیت . بی ادب . (ناظم الاطباء). شخص بدذات . بدکردار. (فرهنگ نظام ). غیر مهذب . بی ادب . (آنندراج ). پست . سفله . ناباب . نااهل . ناجور. نامناسب . ناهم جنس . مقابل همجنس:
    از صحبت ناجنس و خسان دست نداری
    تا چند بود صحبت ناجنس و خس آخر.

    سوزنی .

    ناترس
    بی خوف . (آنندراج ). بی ترس . (ناظم الاطباء). که نمی ترسد. متهور. ناترسنده . نترس .
    -سَرِ ناترس داشتن ; بی باکی . جسارت . تهور.
  • سنگدل . بیرحم . (آنندراج ). بیرحم و سخت دل . (ناظم الاطباء).
  • ناتمیز
    در تداول عوام ، ناپاک . (یادداشت مولف ). پلید. پلشت . آلوده . که تمیز و پاکیزه نیست .
  • بی تمیز. بی تمییز.
  • ناتوریست
    پیرو ناتوریسم . رجوع به ناتوریسم شود.
    ناجد
    اسم فاعل از نجد.
  • غالب .
  • یاری دهنده .
  • واضح کننده . روشن کننده .(اقرب الموارد) (المنجد). ج ، نواجد.
  • کندخاطر. نادان . کم هوش . (ناظم الاطباء).
  • آن که در زبان وی لکنت باشد. (ناظم الاطباء). ج ، نواجد. اما ناجد به این معنی در کتب دسترس ما دیده نشد.
  • ناجنسی
    عمل ناجنس . بدجنسی .
  • بدی جنس . نااصلی . نامرغوبی . اصل و مرغوب نبودن جنس:
    از چه خیزد در سخن حشو؟ از خطابینی طبع
    وز چه باشد پرزه بر دیبا؟ ز ناجنسی لاس .

    انوری .

  • ناترسکار
    ناپرهیزگار. مقابل ترسکار:
    ز دستان زن هر که ناترسکار
    روان با خرد نیستش سازگار.

    (گرشاسب نامه ).

    ناتمیزی
    تمیز نبودن . پلیدی . پلشتی . شوخگنی . ناپاکی .
    ناتوریسم
    بر آن عده از مذاهب ابتدائی اطلاق میگردد که برای مظاهر طبیعت مانند آسمان ، آفتاب ، ماه ، آتش و کوهها و غیره شخصیت و احترام قائل هستند. ناتوریسم تقریباً بشکل ابتدائی و خالص در آفریقا توسعه زیادی داشته و دارد ولی آثار آن رادر مذاهب عالی بخصوص در میتولوژی یونان نیز میتوان یافت .
  • سیستم یا نظریه ای است که پیروان آن همه چیز را از نیروهای مطلق طبیعت انتظار دارند.