جستجو
کد : DK-189178     

ناجم


طلوع کننده . درخشنده . (انجمن آرای ناصری ). ظاهر. واضح . طالع.
  • بدمذهب . خارجی . (منتهی الارب ). سرکش . سربرآورده . (حواشی تاریخ بیهقی چ فیاض ص 414 و 887). طاغی . یاغی: روا نیست بهیچ حال که امیرالمومنین به هر ناجمی که پیدا آید حرکت کند. (تاریخ بیهقی ص 522). نخست خللی که آید آن است که در زمین طبرستان ناجمی پیدا آید.(تاریخ بیهقی ص 422). به ری نشیند و نایبان فرستد بشهرها و شغل این ناجم پیش گیرد. (تاریخ بیهقی ص 422).