جستجو

ماخول
مخفف ماخولیا و ماخولیا مخفف مالن خولیا بمعنی مرضی که در دماغ بهم می رسد و ترجمه خلط سیاه بود و چون این مرض سوداوی است تسمیه آن به اسم ماده آن کرده اند و مالیخولیا غلط عوام است . مالنخ مخفف آن است . (از آنندراج ):
کی بود جز شاهد و می رند را دیگر خیال
زاهد ماخول هر دم در خیال دیگر است .

اسیر لاهیجی (از آنندراج ).

مادرایاء
شهرکی است [ به عراق ] آبادان و خرم با کشت و برز بسیار. (حدود العالم چ دانشگاه ص 152).
مادرزن
مادر زوجه شخص و خس و خسره و خسرو و خش و خشو و خشامن و خشتامن . (ناظم الاطباء). صِهرَه ، مادرزن به فارسی خش است . (از منتهی الارب ): یکی را زن صاحب جمال درگذشت و مادرزن فرتوت به علت کابین در خانه بماند. (گلستان ). نادیدن زن بر من چنان دشوار نیست که دیدن مادرزن . (گلستان ).
-مادر زن سلام ; در تداول ، زیارت داماد مادرزن را دو روز پس ازعروسی . رسمی که داماد به روز دوم یا سوم عروسی بدیدن مادرزن رود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مرسوم است که صبح روز بعد از عروسی داماد با هدیه ای بدیدار مادر عروس می رود، در این دیدار داماد دست مادر عروس را می بوسد و از او هدیه ای دریافت می دارد این عمل را مادرزن سلام گویند. (فرهنگ فارسی معین ).
مادری
مادر بودن .امومت . مقابل پدری . (فرهنگ فارسی معین ):
جهان را چو نادان نکوهش مکن
که بر تو مر او را حق مادری است .

ناصرخسرو.

ماده ور
درد و تهمت بر (؟ ) بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 162):
از همه نیکی و خوبی دارد او
ماده ور بر کار خویش ار دارد او (؟ ).

رودکی (از لغت فرس ایضاً).

ماخوله بالا
دهی از دهستان چهار اویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و102 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
مادراندر
به معنی زن پدر که مادر غیرحقیقی باشد. مادندر مخفف آن . (آنندراج ). زن پدر. (ناظم الاطباء). مادرندر. مایندر. زن پدر. نامادری . مادندر.
مادرسرا
دهی از دهستان سیاهکل است که در بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان واقع است و 160 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
مادرید
پایتخت اسپانی است که بر کنار رود«من زنر» واقع است و 2520200 تن سکنه دارد. این شهر از سال 1561 م . تاکنون پایتخت اسپانیا و یکی از مراکز بزرگ اداری و صنعتی این کشور است . در این شهر کلیساهای قرن چهاردهم و شانزدهم میلادی وجود دارد و همچنین دیر «سن پلاسیدو» که به سال 1641 ساخته شده از جهت هنر نقاشی و مجمسه سازی بسیار غنی است . پلازا مایر (قرن 17 م .) و قصر سلطنتی (قرن 18 م .) از آثار هنری و باستانی این شهر است . موزه پرادو در یک قصر نئوکلاسیک ، تاسیس یافته است . در جنگهای داخلی سالهای 1936-1939 این شهر شاهد جنگهای خونین و خطرناکی بود. (از لاروس ). و رجوع به اسپانی و قاموس الاعلام ترکی و معجم البلدان ذیل مجریط شود.
مادی
منسوب به ماد. مربوط به قوم ماد: هنرهای مادی .
  • از اهل ماد. از مردم ماد. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ماد (اِخ ) شود.
  • ماخولیا
    بمعنی مالیخولیاست که خلل و کوفت دماغی و سودا و خیال خام باشد. گویند یونانی است و بعضی گویندعبری است واللّه اعلم . (برهان ). ماخوذ از یونانی بمعنی مالیخولیا و خلل و کوفت دماغی و سودا و خیال خام . (ناظم الاطباء). مخفف مالنخولیا لغت یونانی است بمعنی مرضی که در دماغ بهم می رسد و ترجمه این خلط سیاه بود چون مرض مذکور سوداوی است لهذا باین نام خواندند از عالم تسمیه الشی باسم مادثه و مالیخولیا چنانکه مشهور شده غلط است . و در حدود الامراض نوشته که لفظ یونانی است و بعد لام اول نون است (یعنی مالنخولیا) و قیل یای تحتانی (یعنی مالیخولیا) و آن نوعی از جنون است که در فکر بهمرسد مگر صاحبش ایذا بکسی نمی رساند.(غیاث ). وسواس سوداوی . ماخول . مالنخونیا. ملانخلیا. مالیخولیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
    ماخولیای کفر تبه کرد مغز تو
    جستم علاج تو به سر تیغ هندوی .

    سوزنی .

    مادربختن
    مادربه ختن . مادربخطا. توضیح اینکه این ترکیب را به مقابله مادر بخطا ساخته اند چه خطا علاوه بر معنی خود بمعنی سرزمینی خاص است که با ختن غالباً ذکر گردد.(فرهنگ فارسی معین ). ... حرفی است مهمل به مقابله آن (مادر بخطا) کرسی نشین شده . (آنندراج ):
    طعنه مشک خطائی زده مادربختن
    بسکه پیدا شده مادربخطا در کشمیر.

    ملاطغرا (از آنندراج ).

    مادرسگ
    دشنامی است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
    مادکان سفلی
    از رستاق ساوه و جزستان است . (تاریخ قم ص 116).
    مادیات
    هرچیز که مادی باشد... (ناظم الاطباء). جسمیات . جسمانیات . مقابل مجردات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
    ماخولیائی
    مالیخولیایی .مالنخولیائی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). که مبتلابه مالیخولیاست . رجوع به مالیخولیا و ماخولیا شود.
    مادربه خطا
    لفظی است مشهور و دشنامی معروف . (آنندراج ). کلمه فحش . (ناظم الاطباء). نوعی دشنام است . تمام فحشهای مادر از ترکیب این کلمه با دشنامهای گوناگون ساخته می شود. (فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ):
    مشک گویند، بخالش سر دعوی دارد
    این عجب نیست از آن هندوی مادربه خطا.

    ارسلان بیک (از آنندراج ).

    مادرسوخته
    دشنامی است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
    مادکان علیا
    از رستاق ساوه و جزستان است . (تاریخ قم ص 116).
    مادیان
    لفظ مفرد است ، جمع نیست ، بمعنی یک اسپ ماده و حاجت به الحاق لفظ اسپ ندارد پس اسپ مادیان گفتن خطا باشد و ماده دیگر حیوان را مادیان نمی گویند. خاص ماده اسپ را گویند. ظاهر همین است که مادیان تمام یک لفظ است و می تواند که مزید علیه ماد بود چون سالیان بمعنی سال . (غیاث ) (بهار عجم ) (آنندراج ). اسب ماده که بتازی حجر گویند و نیز خر ماده . (ناظم الاطباء):
    چورستم بر آن مادیان بنگرید
    مر آن کره پیلتن را بدید.

    فردوسی .