مزخرف گفتن
1 ـ بیهوده یا ناپسند گفتن . 2 ـ سخن بی اصل و بی معنی گفتن .
مستأمن
1 ـ اعتمادکننده . 2 ـ زنهار خواهنده .
مستنکر
ناشناسنده . (از منتهی الارب ). جاهل نسبت به امری . (از اقرب الموارد).
دریافت خواهنده امری را که نمی شناسد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استنکار شود.
مرغ شب آویز
چوک ، مرغ حق ، پرنده ای است شبیه جغد که خود را از درخت آویزان می کند و پی درپی فریاد می کشد.
مستنکف
استکبارکننده و متکبر. (از اقرب الموارد).
امتناع کننده از روی ابا و استکبار. (از اقرب الموارد). ممتنع. آبی . نه گوینده . و رجوع به استنکاف شود.
مستهزء
استهزا کننده ، ریشخند کننده .
مرقبه
جای دیده بان بربلندی .
مرقومه
نوشته ، نامه . نک مرقوم .
مراکردن
1 ـ پیکار کردن ، جدال کردن . 2 ـ کوس برابری زدن .
مستدرک
تدارک شده ، تلافی شده .