جستجو

متالورژی
= متالوژی : دانش و فن استخراج ، تصفیه ، آلیاژسازی ، شکل ـ دهی و بررسی ساختار و خواص فلزات .
متشکل
صورت گیرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشکل شود.
ماکارونی
خمیری که از نشاسته و زرده تخم مرغ درست می کنند و به اشکال مختلف درمی آورند، نی رشته (فره ).
مانکن
مجسمه ای به شکل انسان در فروشگاه ها که لباس را بر تن آن می کنند تا فرم و ریخت لباس بهتر دیده شود.
مبثوت
پراکنده ، گسترده .
مبذول داشتن
1 ـ بخشیدن . 2 ـ به عمل آوردن .
متامورفوز
نک دگردیسی .
متظلم شدن
درخواست رفع ظلم و ستم نمودن .
مانیفست
بیانیه .
متفرقه
1 ـ مؤنث متفرق ؛ ج . متفرقات . 2 ـ اشخاص و اشیاء مختلف . 3 ـ اشخاص بیگانه .
مبلمان
مجموعه اثاثیه مورد نیاز یک محل .
ماکزیموم
بالاترین حد ممکن . حداکثر. بیشینه . مقابل مینیموم و حداقل و کمینه . (فرهنگ فارسی معین ).
  • (اصطلاح ریاضی ) هرگاه در یک فاصله معینی تابع بطور پیوسته صعودو سپس نزول کند، بزرگتر مقداری را که در این تغییرات می یابد ماکزیموم آن تابع گویند. تابع ممکن است چندماکزیموم داشته باشد و بزرگترین مقدار آن را در این تغییرات ماکزیموم مطلق گویند. (فرهنگ فارسی معین ).
  • متجبره
    ) گروه ستمکاران .
    ماهوت پاک کن
    آلتی است مرکب از دسته چوبین که به یک سو یا دو سوی آن موی دم اسب و غیره متصل کرده اند و به وسیله آن لباس وکلاه را پاک کنند. برس . شت . (از فرهنگ فارسی معین ).
    متأخر
    1 ـ درنگ کننده . 2 ـ معاصر، کسی که در زمان نزدیک به زمان حال می زیسته .
    متأدب
    ادب آموخته .
    متحاکم
    با یکدیگر نزدیک حاکم شونده . (آنندراج ). کسی که با خصم نزدیک حاکم شود. (ناظم الاطباء).با طرف دعوی نزد حاکم رونده . و رجوع به تحاکم شود.
    متکاثف
    غلیظ و سطبرشده . ضد متخلخل . (از غیاث ) (ازآنندراج ). سطبرشده و بر هم نشسته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). متراکب . غلیظ. درهم . انبوه . ملتف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ستبر و کثیف و منجمد. (ناظم الاطباء). رجوع به تکاثف شود.
    متکافی
    برابر، همسان .
    مجهول الهویه
    آن که یا آن چه هویت یا نام و نشان او نامعلوم باشد، ناشناس .