جستجو

قیمق
روغن که بر روی شیر جوشیده بندد. رجوع به قیماق و قیماغ شود.
قینان
جای قیداز دست و پای ستور یا خاص است بشتر. (منتهی الارب ).
قیومیت
قیوم بودن . قائم بالذات بودن . (فرهنگ فارسی معین ): هرچه در عقل محال است ، اللّه بر آن قادر بر کمال است و در قدرت بی احتیال است ، و در قیومیت بی گشتن حال است . (فرهنگ فارسی معین از کشف الاسرار ج 2 ص 507).
قیمولیا
نوعی از گل است و آن را به عربی حجرالرخام گویند و آن مانند صفحه های رخام بود و سفید و خوشبوی میباشد و از آن بوی کافور می آید. چون تازه باشد آن را حجرالشغاف نیز گویند. (برهان ).
قینر
دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی ، سکنه آن 275 تن . آب آن از آقچای و چشمه و محصول آن غلات و حبوب . شغل اهالی زراعت ، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است . راه ارابه رو دارد و اتومبیل از آن می توان برد. این ده در دو محل بفاصله 2500 گزبه نام قینر بالا و پائین مشهور است . سکنه قینر پایین 145 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
قیمومت
سرپرستی . قیمی . قیم بودن . (فرهنگ فارسی معین ): هنوز بعض کشورهای ضعیف تحت قیمومت دولتهای بزرگند. قیمومت مانند«شیخوخت » در هیچیک از منابعی که در دسترس ماست دیده نمیشود و اصلاً این وزن به اجوف یایی اختصاص دارد و حال آنکه قیمومت واوی است و از واوی فقط چهار کلمه آمده است (در عربی ): «کینونت »، «دیمومت »، «هیعوعت » و «سیدودت ». (فرهنگ فارسی معین از حاشیه استادان محمدنورالحسن و محمد محیی الدین عبدالحمید و محمد الرفراف بر شرح رضی الدین بر شافیه ابن الحاجب چ قاهره 1358ه' . ق. ج 1 ص 152). از سوی دیگر «قیمومیت » هم که مستعمل است درست نیست . (فرهنگ فارسی معین ).
  • (اصطلاح حقوق) نوعی از ولایت است . در فرهنگ حقوقی آمده : ولایت بمعنی اخص (ولایت قهری ) و آن ولایت پدر و جد پدری و وصی منصوب از طرف یکی از آنهاست بر طفل و بر غیررشید و مجنون بشرطی که عدم رشد یا جنون او متصل به صغر باشد. محجوری که به صفات بالا نباشد ولایت را نسبت به او قیمومت نامند. (فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی ). راجع به قیمومت در هفت باب گفتگو میشود: 1 - محجورینی که برای آنها نصب قیم میشود. 2 - دادگاه صالح و نصب قیم . 3 - تکالیف و اختیارات قیم . 4 - نظارت دادستان در اعمال قیم . 5 - مسئولیت . 6 - عزل قیم . 7 - پایان قیمومت . برای شرح این هفت رجوع به حقوق مدنی تالیف امامی ج 5 صص 283 - 284 به بعد و قیمومیت شود
  • قینرجه
    دهی است از دهستان دودانگه بخش ضیاآباد شهرستان قزوین ، سکنه آن 259تن . آب آن از چشمه و در بهار از رودخانه محلی . محصول آن غلات ، گردو و مختصر میوه جات . شغل اهالی زراعت وصنایع دستی زنان آنجا قالی و گلیم و جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
    قیمومیت
    کلمه ای است مجعول بمعنی قیم بودن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قیمومت شود.
    قینس
    صورتی از اقیانوس و مراد از آن بحر محیط است . دریای سوم از دریاهای هفتگانه زمین . رجوع به نشوء اللغة العربیة ص 83، 84 شود.
    قیه بلاغی
    دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، سکنه آن 419 تن . آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات ، توتون ، کرچک ، نخود و زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا کرباس و جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    قیمون
    قلعه ای است نزدیک رمله از توابع فلسطین . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
    قینقاع
    نام گروهی از یهودیان مدینه است . بازاری به آنان منسوب و بنام سوق بنی قینقاع مشهور است . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
    قیه جیک
    ده کوچکی از دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
    قیمه
    گوشت ریزریزکرده یا چرخ شده .
  • خورش که با گوشت خردکرده تهیه کنند. طرز تهیه آن بدینگونه است که یک کیلو گوشت را ریز خرد و یا از چرخ رد کنند. ابتدا قدری پیاز در روغن سرخ نمایند و پیاز را بیرون آورده گوشت را در همان روغن سرخ کنند، سپس 300 گرم لپه را تفت داده در آب داخل کنند و آنگاه نمک و ادویه و پیازهای سرخ شده را در آن ریزند و چون پخته شودممکن است آب گوجه فرنگی هم به آن اضافه کنند و یا اگر خواهند سیب زمینی را پس از خلال یا خرد کردن سرخ کرده نزدیک برداشتن خورش در آن میریزند. بعضی بعنوان ترشی غوره در قیمه کنند یا چند دانه لیمو عمانی خشک را سوراخ کرده در قیمه اندازند. (فرهنگ فارسی معین ).
    -قیمه سرموری ; نوعی از قیمه که بسیار خرد و باریک کنند. (آنندراج ):
    گر بزلف عنبرین دل گاه گاهم میکشد
    قیمه سرموری آن خط سیاهم میکشد.

    محسن تاثیر (از آنندراج ).

  • قینوش
    بنت برکائیل بن محوائیل . مادر حضرت نوح پیغمبر علیه السلام است . رجوع به تاریخ سیستان ص 42 شود.
    قیه چمن
    دهی است از دهستان هیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل ، سکنه آن 192 تن . آب آن از چشمه .محصول آن غلات و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    قیمه پلاو
    رجوع به قیمه پلو شود.
    قیه دبی
    دهی است از دهستان چهاردانگه بخش هوراند شهرستان اهر، سکنه آن 300 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، حبوب ، گردو و توت . شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    قیمه پلو
    نوعی پلو. طرز تهیه آن بدینگونه است که گوشت را قیمه کرده بعد از سرخ شدن پیاز در روغن ، قیمه را میریزند و چون قیمه سرخ شود آب در آن ریزند بحدی که پخته گردد و پس از پخته شدن که به روغن آمد آن را در لای پلو گذارند. (فرهنگ فارسی معین ).
    قینی
    نسبت است به بَلقَین از بنی اسد و اصل آن بنوالقین است مثل بلحارث در بنوالحارث و این از موارد شاذ تخفیف است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).