جستجو

قیماس
دهی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، سکنه آن 580 تن . آب آن از رودخانه مرک . محصول آن غلات ، حبوب ، لبنیات ،میوه جات ، صیفی و توتون . شغل اهالی زراعت ، گله داری وصنایع دستی زنان آنجا قالیچه و جاجیم بافی است . راه مالرو دارد و در تابستان از راه رباط و دوکوشکان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
قیطاغی
دهی است از دهستان مزرج بخش حومه شهرستان قوچان ، دارای 170 تن سکنه . آب آن از رود اترک و محصول آن غلات و میوه جات است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
قیعلة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی قیعلة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
قیقب
چوبی است که از آن زین ها گیرند. (از اقرب الموارد). چوب که از وی زین سازند. (منتهی الارب ).
  • زین .
  • آزاد درخت .
  • دوالی است که هر دو کوهه زین را بدان بندند.
  • آهن پاره ای که در میان آن فاس لگام باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
  • قیلسون
    دهی است از دهستان کل تپه فیض اللّه بیگی بخش مرکزی شهرستان سقز، سکنه آن 360 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، لبنیات ،توتون ، حبوب ، صیفی و مختصر میوه جات . شغل اهالی آنجازراعت و گله داری است . راه آن مالرو و قهوه خانه ای کنار راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
    قیماسخان
    دهی است از دهستان بناجو بخش بناب شهرستان مراغه ، سکنه آن 1130 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، بادام و شغل اهالی آنجا زراعت است . راه مالرو دارد. در اصطلاح محلی این ده را قائم باسان می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    قیطاقون
    ترمس است که باقلای شامی و باقلای مصری باشد. (برهان ) (آنندراج ). محرف قیامون ، معرب یونانی somauK یکی از اقسام نخود که به نخودسوری یا نخود مصری معروف است . (فرهنگ فارسی معین ).
    قیعم
    گربه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
  • (ص ) شتر سطبر سالخورده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
  • قیقبان
    زین .
  • چوب که از آن زین سازند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَیقَب شود.
  • قیلع
    زن بزرگپای بزرگبالا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
    قیماغ
    سرشیر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خامه . رجوع به قیماق شود.
    قیعون
    گیاهی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
    قیق کردن
    آواز کردن ماکیان و خروس . (فرهنگ فارسی معین ):
    سحر که کرد ز شادی خروس طبعم قیق
    زدم به گوشه دستار لب گل تزریق.

    فوقی یزدی (از فرهنگ فارسی معین ).

    قیلقی
    بیخی است که آن را به فارسی چوبک اشنان خوانند. (آنندراج ) (برهان ).
    قیماق
    سرشیر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء):
    ز یمن نان جوین و پیاز فقر زنم
    هزار گونه مقشر به سبلت قیماق.

    ملا فوقی یزدی (از آنندراج ).

    قیطان
    نوعی ریسمان که از ابریشم بافند و برای برشته کردن دانه های تسبیح و امثال آن بکار میرود. رشته از چند ریسمان بهم بافته که بر حاشیه جاجیم دوزند و دگمه و مادگی از آن کنند و بند سبحه از آن سازند. آنندراج در کلمه قیطون گوید: آنچه از نخ ابریشم بافند. (آنندراج ).
    -قیطان باف ; بافنده قیطان .
    -قیطان بافی ; شغل و عمل قیطان باف .
    -
  • مغازه قیطان باف .
  • قیقلادس
    جزایر سیکلادس . جزایر یونان در دریای اژه است و از این جهت آن را بدین نام خوانند که تشکیل دایره ای دهد و به یونانی کوکلس نامند. در حدود 120هزار جمعیت دارد و مرکز آن هرموپولیس است و بزرگترین این جزایر عبارتند از: دلس ، اندروس ، ناکزس ، پارس ، سانتورن و سیرا .
    قیلموس
    بر وزن سندروس ، بمعنی هوشیاری باشد. (آنندراج ) (برهان ).
    قیم الدولة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی قیم الدولة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    قیطانی
    منسوب به قیطان .
    -لب قیطانی ; لبی که نهایت باریک است .