جستجو

قیام
معتدل شدن . (از اقرب الموارد).
  • بسته شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قام الماء; بسته شد آب . (منتهی الارب ).
  • ایستاده شدن ستور از سستی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قامت علیه الدابة; کلت فلم تبرح مکانها.
  • دوام و ثبوت داشتن .(از اقرب الموارد).
  • رواج پیدا کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قامت السوق; رواج گرفت بازار و روایی یافت یا کاسد گردید. (منتهی الارب ).
  • ظاهر و ثابت شدن . قام الحق; ظهر و ثبت . (اقرب الموارد).
  • به درد آوردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قام ظهره به ; به درد آورد او را یا دردگین کرد پشت وی را. (منتهی الارب ).
  • قیمت کنیز بصد دینار رسیدن . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد).
  • راست شدن کار. (منتهی الارب ).
  • قیام نمودن بشان اهل خود و کفالت کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
  • مطالبه کردن از مدیون . (از اقرب الموارد).
  • شروع کردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
  • مایحتاج زن را بر خود گرفتن و به حال او پرداختن و تیمار نمودن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قَوم و قامَة شود.
  • برخاستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). ایستادن . بلند شدن . قیام در لغت انتصاب (ایستادن ) است و مراد از آن قیام بعبادات و احکام شریعت و طریقت است .
    -روز قیام ; روز قیامت:
    گیتی بمثل سرای کار است
    تا روز قیام و نفخت صور.

    ناصرخسرو.

  • قیتار
    قیثار. یکی از ابزارهای موسیقی وطرب که دارای سیمهائی است . ج ، قیاتیر. (از اقرب الموارد). نوعی از سه تار. (آنندراج ). معرب گیتار است .
    قیاس
    ج ِ قوس . (از اقرب الموارد). رجوع به قوس شود.
  • (مص ) به ناز خرامیدن . (از اقرب الموارد).
  • اندازه گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندازه گرفتن دو چیز. دو چیز را با هم سنجیدن . (فرهنگ فارسی معین ). برابر گرفتن با کسی در قیام و بر روشی رفتن که دیگری بر آن رفته باشد. و بالفظ کردن و گرفتن مستعمل . (آنندراج ). رجوع به قیاس کردن و قیاس گرفتن شود.
  • (اِمص ) اندازه گیری . سنجش . (فرهنگ فارسی معین ).
  • (اِ) مشابه : هذا قیاس ذاک ; اذا کان بینهما مشابهة. (اقرب الموارد).
  • اندازه . (فرهنگ فارسی معین ).
    -بی قیاس ; بی اندازه ، بی حد:
    نوازشگریها رود بی قیاس .

    نظامی .

  • قیاس شبه
    (اصطلاح فقه ) هرگاه دو موضوع باشدکه از نظر قوانین موضوعه یکی مسکوت الحکم است و دیگرحکمش در قانون ذکر شده و بین آن دو موضوع یک قدر مشترک وجود دارد اگر با علم به اینکه این قدر مشترک علم حکم مذکور در قانون نیست حکم مذکور در قانون را برای موضوع مسکوت الحکم هم ثابت نماییم ، این عمل را اصطلاحاً قیاس شبه نامند. (فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی ).
    قیاس مفصول
    (اصطلاح منطق) رجوع به قیاس موصول شود.
    قیام الدین
    شاعر اصفهانی ، متخلص به حیرت . رجوع به حیرت شود.
    قیتال
    کشتن و کارزار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قتال . مقاتله .
    قیاس آباد
    دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان ، سکنه آن 195 تن . آب آن از رودخانه سراب و محصول آن غلات ، حبوب و توتون و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه ، جاجیم و پلاس بافی است . راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
    قیاس شرطی
    مقدمات هر قیاس ممکن است شرطی محض باشد و ممکن است حملی محض باشد و ممکن است مرکب از حملی و شرطی باشد. (فرهنگ فارسی معین از تهافت التهافت ص 436).
    قیاس مقاومت
    (اصطلاح منطق) هرگاه قیاسی منتج حکمی باشد و خواهند که منع آن قیاس کنند به ایراد قیاسی دیگر که منتج مقابل مقدمه باشد از قیاس اول که اساس آن قیاس بر آن مقدمه است ، مانند کبری در شکل اول یا مقدمه کلی در اقترانی که یک مقدمه از او جزوی باشد تا با بطلان آن مقدمه منع قیاس اول کرده باشند قیاس دوم را قیاس مقاومت خوانند. (فرهنگ فارسی معین از اساس الاقتباس ص 336).
    قیامت
    برانگیخته شدن پس از مرگ. (فرهنگ فارسی معین ). قائم شدن و روز قیامت را بهمین جهت قیامت گویند که در آن وقت مردگان زنده شوند و قیام کنند. (از آنندراج ).
  • (اِ) یوم فزع اکبر. روز جزا. یوم الدین . یوم الحساب (روز شمار). رستاخیز. رستخیز. یوم النشور. یوم المشهور. یوم التغابن . روز حشر. صاخة. قارعه . حاقه . غاشیه . (منتهی الارب ). ساعة. ذکری . قیامت با لفظ افتادن ، افکندن ، برخاستن ، بر چیزی رفتن ، آوردن مستعمل است . (آنندراج ):
    هرچه جز عشق توست از سر دل
    تا قیامت برون توان کردن .

    عطار.

  • قیتول
    محلی برای استراحت اردو.
  • لشکرگاه . اردو. (فرهنگفارسی معین ): امرا و لشکریان که بر در سراپرده و قیتول پادشاهی جمع شده اند، اصلاً اثری از پادشاه نمی یابند. (فرهنگ فارسی معین از عالم آرا ص 834).
  • قیاساً
    قاعدةً. بقیاس . از روی قیاس . با مقایسه بچیزی دیگر.
  • از روی قاعده . بر طبق قاعده جاری . مقابل سماعاً.
  • قیاس شعری
    (اصطلاح منطق) آنچه از تالیف اقوال حادث شود افادت تخیل کند بر وجهی که خواهند و در موضعی که خواهند و آن را قیاسات شعری خوانند و تعلقش بیشتر به امور جزوی بود، مانند: خطابت و فایده آن حدوث انفعالات نفسانی بود و از بسط و قبض و تعجب و حیرت و خجلت و فتور و نشاط و غیر آن تابع تخیلات باشد. (فرهنگ فارسی معین از اساس الاقتباس ص 589).
    قیاس منصوص العله
    (اصطلاح فقه ) هرگاه قانونگزار در بیان قوانین موضوعه علت حکم را اظهارکند قاضی میتواند به استناد آن علت اظهار شده در موارد مشابه هم حکم مذکور را جاری سازد و این عمل را قیاس منصوص العله نامند. گاهی هم قیاس منصوص العله را در مفهومی محدودتر از مفهوم فوق استعمال می کنند. در پاره ای از اصطلاحات اساساً قیاس منصوص العله را خارج ازمفهوم قیاس میدانند و اصطلاح قیاس را اختصاص به قیاس مستنبطالعله میدهند. (فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی ).
    قیامت روز
    روز قیامت . (فرهنگ فارسی معین ).
    قیته
    قوت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). قیت . رجوع به قوت و قیت شود.
    قیاسات
    ج ِ قیاس : هی من قضایا التی قیاساتها معها; و آن را در موردی گویند که احتیاج به استدلال و آوردن دلیل و برهان نباشد. رجوع به قیاس شود.
    قیاس ظنی
    (اصطلاح فقه ) قیاسی است که قیاس کننده به نتیجه قیاس خود قطع نداشته باشد. اقسام قیاس ظنی از این قرار است : 1 - قیاس شبه . 2 - قیاس مستنبطالعله ظنی . 3 - تنقیح مناط ظنی . 4 - قیاس اولویت ظنی . فقهای اهل سنت علاوه بر عمل به قیاسات قطعی به قیاسات ظنی هم عمل می کنند نظر به اینکه صحابه پیغمبر هم بقیاسات ظنی عمل نموده اند. برای تفصیل بیشتر رجوع به کتاب الفیض از آیت اللّه فیض ، معالم الاصول و فرهنگ حقوقی شود.
    قیاس موصول
    (اصطلاح منطق) قیاس مرکب موصول بود یا مفصول . اما موصول آن بود که نتایج را در او بجای خود ایراد کنند و همان نتایج را چون در مقدمات قیاسی دیگر افتد مکرر کنند، مثل هر «الف » «ب » و هر «ب » «ج » است پس هر «الف » «ج » است و هر «الف » «ج » است وهر «ج » «د» است ، پس هر «الف « »د» است . در مقابل قیاس مفصول . (فرهنگ فارسی معین از اساس الاقتباس ص 295).