جستجو

قهدریجان
قصبه ای است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، سکنه آن 7507 تن . آب آن از قنات و رودخانه . محصول آن غلات ، برنج ، صیفی ، پنبه و میوه جات . راه ماشین رو، دبستان ، بهداری و در حدود 50 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
قهرود
قصبه مرکز دهستان قهرود بخش قمصر شهرستان کاشان ، دارای 1800 تن جمعیت است . آب آن از رودخانه قهرود و 6 رشته قنات . محصول آن انواع میوه جات سردسیری ، غلات ، سیب زمینی و گل محمدی . این ده تلفن ، صندوق پست ، دبستان و دفتر ازدواج و طلاق دارد. مزارع آل شهدا و دو مزرعه دیگر جزء این قصبه است . از آثار قدیم کاروانسرای شاه عباسی و مسجد علی و سد شاه عباس در آن شهرت دارد. این سد بین قصبه قهرود و قریه گلستانه ، روی رودخانه قهرود بنا شده و ارتفاع آن در حدود 20 گز است . موقع بارندگی آب زیادی پشت سد جمع شده ، تابستان از تونلهای بالا و پائین سد بتدریج بوسیله نهر تا نزدیکی های کاشان برده میشود و اراضی صفی آباد را مشروب مینماید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
قهقری
طعام بسیار بترتیب در آوندها نهاده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
  • (اِمص ) نوعی از سپسایگی رفتن . (منتهی الارب ). نوعی از بعقب رفتن . و تثنیه آن قهقران است بحذف یاء. (اقرب الموارد): رجعت القهقری ; بازگشتم این نوع بازگشتنی . (منتهی الارب ):
    خدنگ خصم ز سهم تو قهقری بربست
    چنانکه غنچه پیکان دمیدش از گل جان .

    محمدامین وقاری (از آنندراج ).

  • قهندز
    در اصل معرب کهن دژ بمعنی قلعه باستانی است و اینک به قلعه های تکی که در شهرهای غیرمشهور هست اطلاق میگردد، مانند قهندز سمرقند، قهندز بخاری ، قهندز بلخ ، قهندز مرو و قهندز نیشابور. گروهی از محدثان ببرخی از این قلعه ها منسوبند. (از معجم البلدان ). چهار موضعند و این کلمه معرب است ، زیرا در کلام عرب دال و پس از آن بدون فاصله زاء نباشد. (منتهی الارب ).
    قهیاز
    دهی است از دهستان پائین شهرستان اردستان ، سکنه آن 1110 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات ،انار، محصولات حیوانی و شغل اهالی آنجا زراعت است . راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
    قهر
    چیره شدن و غلبه کردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
  • خوار کردن . (ترجمان علامه ترتیب عادل ).
  • آتش گرفتن گوشت و آب از آن روان شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قُهِر اللحم (بطور مجهول ); گرفت او را آتش و روان شد از وی آب . (منتهی الارب ).
  • (اِمص ) چیرگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غلبه . (ناظم الاطباء).
  • زبردستی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
  • ظلم و جور و ستم و تعدی .
  • توانایی و قوت .
  • انتقام .
  • سختی و درشتی .
  • آزار.
  • عذاب .
  • تعذیب و عقوبت و سیاست و تنبیه .
  • غضب وخشم و کین .
  • خشم از روی ناز. (ناظم الاطباء).
  • در تداول خلاف صلح و آشتی .
  • (اصطلاح عرفان ) تایید حق باشد بفنا کردن مرادها و بازداشتن نفس از آرزوها: هو القاهر فوق عباده . (فرهنگ فارسی معین از هجویری تاریخ تصوف غنی ص 652).
  • قهندزی
    نسبت است به قهندز. (از معجم البلدان ). رجوع به قهندز شود.
    قهیبة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی قهیبة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    قیاس استثنایی
    (اصطلاح منطق) و آن عبارت است از قیاسی که نتیجه یا نقیض آن بعینه در مقدمتین مذکور باشد و بعبارت دیگر یکی از دو مقدمه نتیجه یا نقیض آن باشد چنانکه گویند «اگر این انسان باشد حیوان است » که از وضع مقدم وضع تالی لازم می آید، چنانکه اگر گفته شود «لکن انسان است » لازم می آید که حیوان باشد و از رفع تالی رفع مقدم لازم آید چنانکه اگر گفته شود «لکن حیوان نیست » لازم می آید که انسان نباشد ولی از وضع تالی وضع مقدم لازم نیاید و رفع آن نیز لازم نیاید، چنانکه اگر گفته شود «لکن حیوان است » نه انسان بودن و نه نبودن آن هیچکدام لازم نیاید مقدمه اول را در قیاس استثنائی مقدم و مقدمه دوم را تالی گویند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به اساس الاقتباس شود.
    قیاس علت
    (اصطلاح اصول و فقه ) رجوع به قیاس اصولی شود.
    قیاسی
    منسوب به قیاس .
  • برطبق قاعده . مقابل سماعی . حکم مطرد در همه افراد. و آن در مواردی است که ضابطه و قاعده کلی وجود داشته باشد و در افراد مشابه بحکم آن قاعده قیاس رود.
    -تصحیح قیاسی ; به حدس و قرائن . (یادداشت مولف ).
  • قیامت صغری
    عبارت از عالم موت است که هر کس را بعد از مرگ به انفراده لاحق میشود بمنطوق حدیث نبوی : من مات فقد قامت قیامته ; یعنی هر کس که بمیرد قیامتش برپا میشود و این مقابل قیامت کبری است . (آنندراج ). قیامت صغری عبارت از موت ارادی است . (تعریفات ). رجوع به قیامت و قیامت کبری شود.
    قهیرة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی قهیرة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    قیاس اصولی
    (اصطلاح اصول و فقه ) قیاس فقهی . هرگاه موضوعی در قانون حکمش معلوم باشد (مثل اینکه صغر در قانون حکمش حجر است ) و علت آن حکم هم معلوم باشد میتوان در موضوعات دیگری که قانون حکمش را بیان نکرده (ولی علت مزبور در این موضوعات هم وجود داشته باشد) همان حکم را سرایت داد و این عمل را اصطلاحاً قیاس نامند. بنابراین برای تحقق قیاس چهار چیز لازم است : الف - دو موضوع . ب - یکی از دو موضوع باید حکمش از قوانین موضوعه به دست آمده باشد، ولی دیگری در قوانین موضوعه حکمی نداشته باشد. ج - موضوعی که حکمش از قانون بدست آمده باید علت آن حکم هم در نظر قاضی یا فقیه معلوم باشد. د - باید همان علت در موضوع مسکوت الحکم هم وجود داشته باشد. با وجود چهار شرط بالا میتوان حکم موضوع معلوم الحکم را برای موضوع مجهول الحکم ثابت نمود و این عمل را قیاس نامند. فقها در تعریف قیاس گفته اند: رد فرع به اصل بوسیله علت جامع و مشترک بین آن دو (اصل و فرع ) این قیاس را اصطلاحاً قیاس علت نیز نامند و آن در مقابل قیاس شبه است . قیاس علت بر دو قسم است : 1 - قیاس منصوص العله 2 - قیاس مستنبطالعله . جمعی از فقهاء اصطلاح قیاس را فقط در مورد دوم بکار میبرند. کلیه روشهایی که در فقه بعنوان قیاس یاد شده اصطلاحاً قیاس اصولی نامیده میشود و آن در مقابل قیاس منطقی است . برای توضیح و تفسیر بیشتر رجوع به معالم الاصول و رساله الفیض تالیف آیت اللّه فیض ، حقوق مدنی تالیف امامی و فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی شود.
    قیاس غیرکامل
    آن بود که محتاج بیانی بود و بنفسه بین نباشد. (فرهنگ فارسی معین از اساس الاقتباس ص 189).
    قیامت قیام
    آنکه قیامت برپا کند. (فرهنگ فارسی معین ).
    قهیز
    ابریشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
    قیاس اقترانی
    اقترانی آن بود که نتیجه و نقیض آن هیچکدام بالفعل در قیاس مذکور نبود و استثنائی آن بود که نتیجه یا نقیضش بالفعل در قیاس مذکور بود. و فرق است میان مذکور و موضوع بمعنی مسلم چه مذکور باشد که در معرض تسلمی و منع نباشد و آن چنان بود که جزو قولی بود، پس موضوع نبود اما هرچه در قیاس موضوع بود، لامحاله مذکور بود و بحسب قسمت صنفی هم دو قسم بود کامل و غیرکامل . کامل آن بود که بنفس خود بین بود، و غیر کامل آن بود که محتاج به بیانی بود. مثال قیاس اقترانی : هر انسانی حیوان است ، و هر حیوانی جسم است ، پس هر انسانی جسم است ، و این سخن و نقیضش بالفعل در قیاس مذکور نیست . و مثال قیاس استثنائی : اگرزید مینویسد، دستش می جنبد، ولیکن مینویسد، پس دستش می جنبد. و در این صورت نتیجه مذکور است چه عین تالی متصله است . و اگرچه موضوع نیست ، بل موضوع تمامی متصله است ، و همچنین ولیکن دستش نمی جنبد، پس نمی نویسد. ونقیض این سخن بالفعل مذکور است ، چه عین مقدم است . قیاس اقترانی سه نوع بود: از حملیات تنها، از شرطیات تنها یا از هر دو بهم . نوع دوم یا از متصلات تنها بودیا از منفصلات تنها یا از هر دو بهم . نوع سیم یا از حملی و متصلی بود یا از حملی و منفصلی ، پس جمله انواع قیاسات اقترانی نه نوع باشد و حملیات تنها بر جمله مقدم بود بحکم بساطت . (اساس الاقتباس صص 189-190).
    قیاس فراسی
    (اصطلاح منطق) قیاسی بود که بصورت بر هیات تمثیل بود و به ماده ای از مواد دلیل و علامت و به این قیاس از هیاتی بدنی بر خلقی نفسانی دلیل سازند. (فرهنگ فارسی معین از اساس الاقتباس ص 339).
    قیاصرة
    جِ قیصر....