جستجو

قیاس جلی
(اصطلاح فقه ) قیاس آشکار و واضح که فهم آن را به آسانی دریابد و بپذیرد در مقابل قیاس خفی . رجوع به قیاس ، قیاس خفی و تعریفات ص 78 شود.
قیاس کردن
سنجیدن چیزی را باچیزی . مقایسه کردن . (فرهنگ فارسی معین ):
دولت نو است و کار نو و کارکن نو است
مردم قیاس کار نو از کارکن کنند.

خاقانی .

قیافه
قیافة. تتبع اثر. (اقرب الموارد). پی جویی . رجوع به قیافه شناسی شود.
  • (اِ) مجموعه اندام و هیکل شخص .
  • چهره . سیما. صورت . (فرهنگ فارسی معین ).
    -بدقیافه ; بدگل . بدصورت . زشت .
    -خوش قیافه ; خوشگل . خوش صورت . قشنگ. خوش هیات . خوش هیکل .
  • حالت چهره که تحت تاثیر عوامل خارجی و انفعالات روحی و وضع مزاجی است : از قیافه اش پیدا بود آدم بدی است ، اما مودب حرف میزد. (فرهنگ فارسی معین از چشمهایش بزرگ علوی ص 176). رجوع به قیافه شناسی شود.
  • قیام کردن
    برخاستن . ایستادن:
    قیام خواستمت کرد و عقل میگوید
    مکن که شرط ادب نیست پیش سرو قیام .

    سعدی .

    قیاپا
    دهی است از دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات ، سکنه آن 183 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی آنجا زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
    قیاس خطابی
    (اصطلاح منطق) قیاسی است مرکب از مقدمات مقبوله یا مظنونه و غرض از خطابه و قیاس خطابی ترغیب مردم است در آنچه آنان را سود دارد از امور معاش و معاد. (فرهنگ فارسی معین از دستور ج 2 ص 88). رجوع به اساس الاقتباس شود.
    قیاس گرفتن
    قیاس کردن . مقایسه کردن . سنجیدن . اندازه گرفتن:
    قیاس از درختان بستان چه گیری
    ببین شاخ و بیخ درختان دانا.

    خاقانی .

    قیافه شناس
    آنکه از ظواهر به بواطن پی برد. آنکه از صورت به سیرت راه یابد. رجوع به قیافه شناسی شود.
    قیان
    ج ِ قَیْن . بندگان . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (از آنندراج ). رجوع به قین شود.
    قیاتة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی قیاتة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    قیاس خفی
    مقابل قیاس جلی . رجوع به قیاس ، قیاس جلی و تعریفات ص 78 شود.
    قیاس مرکب
    (اصطلاح فقه ) چون قیاسات بسیار بر اثبات یک حکم مجتمع شود آن را مرکب نخوانند، بلکه قیاسات مرکبه آن را گویند که نتایج بعضی مقدمات بعضی باشد تا به آخر یک مطلوب حاصل آید و چون هر قیاسی را دو مقدمه باشد همیشه عدد نتایج و عدد قیاسات متساوی بود و عدد مقدمات ضعف آن . (فرهنگ فارسی معین از اساس الاقتباس ص 294) (کشاف اصطلاحات الفنون ص 1196).
    قیافه شناسی
    علمی است معروف که ازصورت پی به سیرت برند و آن را فراست نیز خوانند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). قیافه شناسی بر دو گونه است : قیافه شناسی از اثر که آن را در عربی عیافة گویند، و قیافه شناسی از بشره و کیفیات صورت که قیافه شناسی اصطلاحاً بدان اطلاق گردد. قیافه شناسی علمی است که از چگونگی استدلال از هیاتهای اعضای دو شخص به مشارکت و یگانگی میان آن دو در نسب و ولادت و سایر احوال بحث میکند. اینگونه استدلال در میان عرب به بنی مدلج اختصاص داشت و آموختن آن ممکن نیست و بنای این علم بر اساس حدس و تخمین و گمان است نه یقین و استدلال . از این رو در این باره کتابی نوشته نشده و تعلیم و تعلمی حاصل نگردیده است . گویند اقلیمون صاحب فراست معتقد بود که میتواند از ترکیب انسان به اخلاق وی پی ببرد. شاگردان بقراط در مقام امتحان او برآمدند و صورت بقراط را رسم کردند و آن را نزد وی بردند. اقلیمون در آن به دقت نگریست و سپس گفت صاحب این عکس زنا را دوست میدارد، گفتند: دروغ میگویی . گفت : دانش من ناگزیر دروغ نمیگوید بروید و از خود او بپرسید و چون از بقراط ماجرا را پرسیدند گفت : راست میگوید من زنا را دوست میدارم ، ولی زمام نفس خود در دست دارم . (از کشف الظنون ).
    قیانس
    ج ِ قینَس ، بمعنی گاو نر است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به قینس شود.
    قیاد
    رسن که ستور را با آن کشند. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد).
  • (اِمص ) طاعت و اذعان . (از اقرب الموارد).
  • اعطی فلان القیاد; یعنی از روی میل اذعان کرد و گفته اند از روی کراهت . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
  • (مص ) نقیض راندن . (از اقرب الموارد). قود.
    -سَلِس ُالقیاد ; رام . (از اقرب الموارد).
  • قیاس خلف
    هرگاه که اثبات مطلوب به ابطال نقیض کنند قیاس را خلف خوانند و آن چنان بود که قیاسی تالیف کنند از نقیض مطلوب و مقدمه غیرمتنازع که انتاج حکمی ظاهرالفساد کند یا معلوم شود که علت انتاجش نقیض مطلوب بوده است و به آن فساد نقیض مطلوب ظاهر شود، پس صحت مطلوب معلوم گردد. این قیاس در حقیقت از قیاسات مرکب بود و شبیه بود بعکس قیاس . فرق میان قیاس خلف و مستقیم آن است که قیاس مستقیم از ابتدا متوجه به اثبات مطلوب بود و خلف از اول متوجه به انتاج حکم ظاهرالفساد باشد تا از فساد آن حکم بر فساد نقیض مطلوب استدلال کنند و بعد از آن بازگردند و از فساد نقیض مطلوب اثبات صحت مطلوب کنند،دیگر آنکه مقدمات قیاس مستقیم موافق مطلوب باشد و مقدمات خلف مشتمل باشد هم بر مناقض او و هم بر موافق او. (فرهنگ فارسی معین از اساس الاقتباس ص 315، 319).
    قیاس مساوات
    (اصطلاح منطق) عبارت از نوع قیاسی است که مرکب از دو قضیه باشد که متعلق محموله مقدمه اول موضوع مقدمه دیگر باشد، چنانکه گفته شود: «الف » مساوی است با «ب » و «ب » مساوی است با «ج » که لازمه آن این است که «الف » مساوی است با «ج ». (فرهنگ فارسی معین ).
    قیافه گرفتن
    خود را گرفتن . ژست گرفتن .(فرهنگ فارسی معین ): تو نمیدانی چطور قیافه بگیری .
    قیان کندی
    دهی است از دهستان آواجیق بخش حومه شهرستان ماکو، سکنه آن 150 تن . آب آن از چشمه .محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت ، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است . راه ارابه رو دارد و میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    قیادت
    راهنمایی کردن . رهبری کردن .
  • پیشوایی کردن .
  • (اِمص ) راهنمایی . رهبری .
  • پیشوایی .
  • قرمساقی . جاکشی . دلالی محبت . (فرهنگفارسی معین ).
  • (اصطلاح حقوق جزای اسلامی )قیادت عمل شخصی است که برای واقع ساختن مقاربت (دخول ) نامشروع بین دو نفر اقدام میکند. چنین شخصی را قواد گویند. (قانون مجازات عمومی بند سوم از ماده 211و فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی ). رجوع به قیادة شود.