قویعلس
قویعلیس . لسان الکلب . (فهرست مخزن الادویه ).
قهار
فعال است برای مبالغه . (از اقرب الموارد). سخت چیره . چیره شونده . (آنندراج ).
کینه ورز. انتقامجو. (فرهنگ فارسی معین ) (از اقرب الموارد).
قهارمة
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی قهارمة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
قهرآباد
دهی است از دهستان تورجان بخش بوکان شهرستان مهاباد، سکنه آن 496 تن . آب آن از سیمین رود. محصول آن غلات ، توتون ، حبوب و شغل اهالی زراعت وگله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است . راه شوسه دارد. این ده در دو محل بفاصله 500 گزی به نام قهرآباد بالا و پائین مشهور است . سکنه قهرآباد پائین 406 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
قهره
دهی است از دهستان مهران بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان ، سکنه آن 1300 تن . آب آن از قنات و چشمه . محصول آن غلات دیمی ، لبنیات ، انگور، صیفی و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است . این ده در دو محل بفاصله 2500 گز واقع شده و قهره بالا و پائین نامیده میشوند. سکنه بالا 800 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
قهقزات
ج ِ قهقزة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قهقزة شود.
قهندیز
دهی است از دهستان برکال بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر، سکنه آن 222 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه و میوه جات است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
قهاری
چیرگی سخت .
کینه ورزی و انتقام . (فرهنگ فارسی معین ).
قهراً
جبراً و اضطراراً. (اقرب الموارد). بزور.
با قوت وتوانایی . با زبردستی . (ناظم الاطباء).
قهری
منسوب به قهر. اضطراری و جبری . (ناظم الاطباء). از روی قهر. رجوع به قهر شود.
قهقزة
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی قهقزة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
قهنویه
دهی است از دهستان سمیرم پائین بخش حومه شهرستان شهرضا، سکنه آن 1037 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی آنجا زراعت است . راه فرعی ، دبستان و در حدود 20 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
قهاقر
آنچه بدان چیزی را سایند و در عبارت دیگر سنگی که بدان چیزی را سایند. (از اقرب الموارد).
قهرات
ج ِ قُهَرة. (اقرب الموارد). رجوع به آن کلمه شود.
قهریزجان
دهی است از دهستان کرون بخش نجف آباد شهرستان اصفهان ، سکنه آن 606 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، بادام ، انگور، سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی است . راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
قهقزیة
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی قهقزیة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
قهوات
ج ِ قهوة. (اقرب الموارد). رجوع به قهوه شود.
قهاوب
ج ِ قهوباة بمعنی پیکان سه شاخه و تیر خرد.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به آن کلمه شود.
قهرانه
قهراً. جبراً. (فرهنگ فارسی معین ).
قهقم
آنکه از حلق فروبرد هر چیز را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).