جستجو

قازان آباد
دهی است از دهستان حومه بخش اشنویه شهرستان ارومیّه . در 4هزارگزی خاور اشنویه و در مسیر جنوبی شوسه اشنویه به نقده واقع است . زمین آن جلگه و هوای آن سردسیری سالم است . و سکنه آن 74 تن میباشند. آب آن از رودخانه اشنویه و محصول آن غلات ، توتون ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است . راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
قازگان
قازقان . دیگ بزرگ.
-امثال :
قازگانش سرنگون شده ; کنایه از بی سامانی و پریشانی است . و معنی حقیقی آن آن است که هرچه در دیگ بود همه ریخته . (آنندراج ).
رجوع به قازقان شود.
قاسطین
ج ِ قاسط در حالت نصبی و جری . رجوع به قاسط شود
  • (اِخ ) لقب آن دسته از اهل صفین که در صف معاویه بودند در برابر ناکثین یعنی اصحاب جمل و مارقین و مراد از ایشان اصحاب نهروان است . امیرالمومنین علی (ع ) فرماید اُمرت بقتال الناکثین و القاسطین و المارقین . و این القابی است که گویند رسول خدا به آنان داده است . در یکی از روایات است که پیغمبر علی را گفت تو پس از من با قاسطین و ناکثین و مارقین جنگ خواهی کرد. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید چ 3 چ بیروت ص 97 و 98).
  • قاروا
    کرویا است . (فهرست مخزن الادویه ).
    قاری
    (از ریشه قری ) ده نشین . باشنده ده . فرودآینده در ده . (منتهی الارب ). روستائی . ضد بادی . (ناظم الاطباء): جانی کل قار و باد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
  • (از ریشه قرء) خواننده . (دهار) (منتهی الارب ).
  • گورخوان . خواننده قرآن . آنکه قرآن درست کرده است . مقری . قرآن خوان در مجالس ترحیم . ج ،قَرَاَة، قُرّاء، قارئون . (منتهی الارب ):
    آرزوی خواندن قرآنت نیست
    جز که مگر نام تو قاریستی .

    ناصرخسرو.

  • قازان آغلی
    دهی است از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیّه . در 5/16هزارگزی شمال خاوری ارومیّه و 5/3هزارگزی راه ارابه رو ارومیّه به آباده واقع است . زمین آن جلگه هوای آن معتدل سالم است . سکنه آن 125 تن میباشند. آب آن از نازلوچای و محصول آن غلات ، چغندر، توتون ، کشمش و حبوبات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    قازلی گل
    نام دریاچه ای است . (جغرافیای غرب ایران ص 137).
    قاسعاقون
    سوسن بری است . (فهرست مخزن الادویه ).
    قاروان خان
    کاروان خان . این خطابی است ایرانی . (از سفرنامه شاه ایران ) (آنندراج ).
    قاری آب
    نقطه ای است در شمال نیم بلوک فخر عمادالدین در استرآباد. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 113).
    قازان بیگ
    دهی است از دهستان لطف آباد بخش لطف آباد شهرستان دره گز در 36هزارگزی جنوب لطف آباد و سر راه مالرو عمومی بشارت واقع است . موقعیت جغرافیائی آن کوهستانی و معتدل است . 220 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه . محصول آن غلات و پنبه و تریاک و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
    قاز وحشی
    بط صحرائی را گویند. (آنندراج ) (از سفرنامه شاه ایران ).
    قاسم
    بخش کننده . قسمت کننده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). توزیعکننده . (ناظم الاطباء):
    کی شناسی بجز او را پدر نسل رسول
    کی شناسی بجز او قاسم جنات و سعیر.

    ناصرخسرو.

    قاروت
    قلعه ای است . (منتهی الارب ).
    قاریاغدی
    دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه . در 11هزارگزی جنوب خاوری میاندوآب و شش هزارگزی خاور شوسه میاندوآب به بوکان و در جلگه واقع است . هوای آن معتدل و مالاریائی است . 537 تن سکنه دارد. آب آن از زرینه رود و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    قازان چای
    دهی است از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز. در 20هزارگزی جنوب باختری بستان آباد و 24هزارگزی شوسه تبریز به بستان آباد واقع است . زمین آن کوهستانی هوای آن سردسیری و سکنه آن 512 تن هستند. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 346).
    قازوز
    کوزه آب . کاسه . شیشه خرد.طشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قازوزه شود.
    قاسم آباد
    قصبه ای است در شمال غرب مشهد، در کنار خرابه های طوس ، در ایالت خراسان ودر سرچشمه نهر «کشف رود» از توابع «هری رود» و مرکز پرورش بهترین شترهای ایران است . (قاموس الاعلام ترکی ).
    قاری ابله
    شیخ علی . وی در تجوید و قرائت قرآن مجید و حفظ آن عجیب بود، چنانکه هر سوره را که اراده کردی از اول به آخر و بالعکس از آخر به اول آن همه را بدون کم و زیاد خواندی و با اینهمه مبتلای بلاهت و سفاهت و بازیچه دست اطفال بودی و با آن کبر سنی که داشته در افعال و رفتارخود بدیشان تشبه میکرده است ، و به همین جهت به ابله شهرت داشته . وی به سال 637 ه' . ق. درگذشت . رجوع به الحوادث الجامعة ص 133 و ریحانة الادب ج 3 ص 257 شود.
    قازان قوزان
    دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. در 30هزارگزی شمال باختری سراسکند و 12هزارگزی شوسه تبریز به میانه واقع است . زمین آن کوهستانی هوای آن معتدل ، سکنه آن 248 تن میباشند آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 346).