جستجو

قاسم عجلانی
رجوع به قاسم بن محمدبن رمضان شود.
قاسم اعرج
رجوع به قاسم بن مهنا شود.
قاسم بیگ پرناک
رجوع به قاسم پرناک شود.
قاسم حنفی
(شیخ ...) حنفی از علماء است . او راست : ردالقول الخائب فی القضاء علی الغائب . (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1482).
قاسم زیدی
رجوع به قاسم بن محمدبن علی شود.
قاسم عجلی
رجوع به قاسم بن عیسی بن ادریس و قاسم بن یوسف و قاسم بن ادریس شود.
قاسم اف
(خانان ) طائفه ای هستند از خانان بلاد بلغار و از خاندان قاسم بن آلغمحمد. رجوع به قاسم بن آلغ محمد شود. (طبقات السلاطین لین پول ص 208).
قاسم بیهقی
رجوع به قاسم بن دهیم شود.
قاسم خاقانی
ازعلماء است . از اوست : شرح بر قصیده «لامیة فی الکلام »احمدبن عبداللّه جزائری . این شرحی است موجز که از شرح سوسنی اخذ شده است . (کشف الظنون چ 1943 ج 2 ص 1940).
قاسم زینبی
ابن علی بن حسین هاشمی زینبی ، مکنی به ابونصر. قاضی و از مردم بغداد بود و با ادبیات و شعر سر و کار داشت . رساله ای در «احکام صید» نوشته و در آن از «المستنجد عباسی » ستایش کرده است . المستنجد او را به منصب قضاء در بغداد نصب کرد. وی به سال 556 ه' . ق. به قاضی القضاة ملقب گردید و به سال 563 ه' . ق. وفات یافت . رجوع به الجواهر المضیئة ج 1 ص 411 و الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 12 شود.
قاسم عرنی
ابن حکم بن کثیر، مشهور به عرنی . قاضی و از رجال حدیث بود. منصب قضاء شهر همدان در روزگار هارون الرشید به وی مفوض گشت و در این شغل بود که به سال 208 ه' . ق. وفات یافت . رجوع به تهذیب التهذیب ج 7 ص 311 والاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 9 شود.
قاسم افندی
سعد ضابط. از علماء است و او راست : کتاب الوشاح الذهب وطوقه فی تعبئة الجیش و سوقه . این کتاب در مصر طبع شده است . (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1483).
قاسم پاشا
از وزیران سلطان سلیمان خان قانونی است . وی بهنگام حکمرانی سلیمان در مغنیسا دفتردار وی بود. و پس ازجلوس سلطان به وزارت رسید. (از قاموس الاعلام ترکی ).
قاسمخان
(نواب ...) وی در روزگار دولت نورالدین محمد جهانگیر پادشاه از امرای بزرگ بود و به پایه والای تقرب سربلندی داشت . اصل وی از سبزوار است و زنش منیجه بیگم خواهر حقیقی نورجهان بیگم است و او دختر اعتمادالدوله و به جمال صوری و استعداد فطری و رموز دلفریبی و تقطیع لباس و بذله سنجی و سخن گوئی و شعرفهمی و حاضرجوابی از نساء زمان ممتاز بود و عطر گلاب کشیدن از مخترعات اوست . در اول حال به نکاح شیرافکن که از خوانین عمده و اسم با مسمی بود درآمد پس از چند روز شیرافکن به قتل رسید و او به همخوابگی پادشاه مشرف گشت . گویند نوبتی در سلخ رمضان پس از رویت هلال این مصرع بر زبان پادشاه گذشت :
هلال عید بر اوج فلک هویدا شد
نور جهان بیگم فی الحال مصرع دوم را بر بدیهه رسانید:
کلید میکده گم گشته بود پیدا شد
بیگم را با قاسمخان مناظره و مشاعره بسیار دست میداد واو را در فن شعر مسلم نمیداشت یک وقت طرح غزلی تازه در میان آمد و شعرای پایتخت از آن درماندند قاسمخان این سه بیت نوشته نزد بیگم فرستاد. از آن هنگام زورطبعش در سخنوری قبول فرمود و اینک ابیات :
گر شوی سایه نشین روزی به تخت باغبان
سایه بر خورشید اندازد درخت باغبان
فاخته چون دید بی گل باغ را نالید و گفت
از چه رو با گل نرفت این جان سخت باغبان ؟
جشن نوروز است و ابر نوبهار از فیض طبع
طرح کرد از سبزه و گل تاج و تخت باغبان .
آورده اند که روزی پادشاه آب خاصه ای طلبید و آبدار در کاسه ای گلی که در نهایت نزاکت بود آب آورد. چون نزدیک رسید دستش بجنبید و کاسه از فرط نزاکت تاب نیاورده از یک جانب شکست و آب در رکابی فرو ریخت قاسمخان ایستاده بود. پادشاه به جانب او نگاه کرد و این مصرع بخواند:
کاسه نازک بود و آب آرام نتوانست کرد
قاسمخان بر بدیهه مصرع دیگر رسانیده بیت تمام خواند:
دید حالم را و چشمش ضبط اشک خود نکرد
کاسه نازک بود و آب آرام نتوانست کرد.
نثرهای رنگین پر کار نیز بسیار بسیار دارد و از کلیاتش معلوم میتوان نمود. او راست :
می پرستم می ز چشمم جای آب آید برون
گر بگرید بلبل از چشمش گلاب آید برون
یکره ار در چشم من آید خیال او بخواب
کی ز شوق آن دگر از چشم خواب آید برون
بسکه میل همزبانی با تودارد هر کسی
گر ز شکل آینه پرسی جواب آید برون
ز اشتیاق همنشینیهای گوش و گردنت
بعد از این همچون صدف در از حباب آید برون
بسکه قاسم پر شد ازمهر علی موسی رضا
سینه اش گر برشکافی آفتاب آید برون .

(تذکره مرآت الخیال ص 72 و 73).

قاسم ساروقیلان
ابن علاءالدوله ذوالقدر.جنگجوئی دلاور بود که به علت شجاعت و تهوری که داشت او را ساروقیلان لقب داده بودند. پدرش علاءالدوله ذوالقدر لشکری فراهم آورده و به سرکردگی فرزند خود قاسم به صوب دیاربکر برای محاربه با محمدبیک استاجلو گسیل داشت . سرانجام محمدبیک پیروز گشت و ساروقیلان و سایر اسیران را گردن زد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 489).
قاسم علم الدین
رجوع به قاسم لورقی شود.
قاسم اکبرآبادی
از شعرای هندوستان است و در آگره نشو و نما یافته است . یک منظومه فارسی به عنوان ظفرنامه اکبرخانی به نام اکبرخان پسر دوست محمدخان حاکم افغانستان سروده و در آن از سفر انگلیسها به کابل بحث کرده است . این مثنوی به سال 1260 ه' . ق. پایان یافته از اشعار آن بدست نیامد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
قاسم پرناک
حاکم فارس بوده است . چون احمدشاه بن اغورلو محمدبن حسن بیک بر تخت سلطنت آذربایجان جلوس کرد مقرراتی وضع نمود که باعث مخالفت ابیه سلطان وقاسم پرناک گردید. و این دو احمد شاه را سرانجام به قتل رسانیدند. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 443 و 446).
قاسم خان
دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان . در 58هزارگزی جنوب باختری شیروان و 2هزارگزی جنوب مالرو عمومی امیران به روزمان . در جلگه واقع و هوای آن معتدل است . 142 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصولات آن غلات ، پنبه ، توتون وتریاک و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
قاسم سرقسطی
رجوع به قاسم عوفی شود.