جستجو

غواصی کردن
در آب فرورفتن برای به دست آوردن مروارید و مرجان و جز آن . غیاصة. (منتهی الارب ). رجوع به غَوّاص و غَوّاصی شود:
کبک رقاصی کند سرخاب غواصی کند
این بدین معروف گردد آن بدان شاهر شود.

منوچهری .

غوبیل
تلفظ ترکی گوبیل . خاورشناس معروف فرانسه . رجوع به گوبیل و قاموس الاعلام ترکی شود.
غوچ حسین
پسر امیر حسن ایلکانی و نواده امیر چوپان که به دست سلیمان خان کشته شد. رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی تالیف حافظ ابرو ج 1 ص 135 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 30 شود.
غوبیو
تلفظ ترکی گوبیو . شهری در ایتالیا. رجوع به گوبیو و قاموس الاعلام ترکی شود.
غورت انداختن
در تداول عوام و لوطیان ، دعوی باطل کردن . بستن به خویش چیزی را از نیکی به دروغ .
غوچی
گودال یعنی جای عمیق. (از برهان قاطع) (آنندراج ). گَوِ خرد; یعنی مغاک کوچک . (غیاث اللغات ). جهانگیری گوید: «غوچی گودال را گویند و آن را غفچ و غفچی نیز گویند». ولی غفچ بمعنی آبگیر است و مرادف غوچی نتواند بود. در سراج اللغات آمده : در هندوستان اطلاق آن بر گودالی باشد که در زمین سیاه خود بخود پیدا شود و چندان عمیق نباشد. (حاشیه برهان قاطع چ معین ).
غورت دادن
بلعیدن . قورت دادن . رجوع به قورت دادن شود.
غوتاریه
شهری در اسپانیا. واقع در ایالت گیپوزکوآ، کنار خلیج بیسگایه . رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 330 شود.
غوداوری
تلفظ ترکی گداوری . نام یکی از رودخانه های مقدس هندوستان که به خلیج بنگاله میریزد. طول مسیر آن 1500هزار گز است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
غور تهامة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی غور تهامة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
غواث
فریاد ونالش . فتح غین در آن شاذ است چه در اصوات چیزی بفتح نیامده جز این کلمه ، و معمولاً بضم می آیند مانند بکاء و دعاء، و بکسر مانند نداء و صیاح . فراء گوید: اجاب اللّه غواثه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم است از تغویث ، یعنی واغوثاه گفتن . غَوث . (از اقرب الموارد)
غوالنگ
زردآلوی خشک شده . (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 182 الف ) (اشتینگاس ).
غوتلاند
تلفظ ترکی گتلاند . جزیره متعلق به کشور سوئد در دریای بالتیک . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
غودونوف
تلفظ ترکی گدونو . بوریس گدونو تزار مسکو میان سالهای 1551 - 1605م . وی ابتدا وزیر تزار فدور اول بود. و پس از مسموم کردن تزار بجای او نشست خود او نیز پس از 7 سال کشته شد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
غوته
(اِ) غوطه .سر فروبردن به آب به تمامی تن . (از فرهنگ اوبهی ). غوطه کردن . (فرهنگ اسدی ). سر به آب فروبردن و فرورفتن در آب ، و غوطه معرب آن است . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به غوته خوردن و غوته خورده شود.
ترکیب ها:
-غوته خوار . غوته خوردن . غوته خورده . رجوع به هر یک از این مدخل های شود.
غوده
تلفظ ترکی گودا. رجوع به گودا و قاموس الاعلام ترکی شود.
غوته خوار
غواص . غوطه خورنده . رجوع به غوطه و غوته شود.
غودیده
محافظ و نگهبان . (آنندراج ). دیده بان . (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 185 ب ).
غوته خوردن
غوطه خوردن . غوص کردن . رجوع به غوطه و غوته شود:
بمردن به آب اندرون چنگلوک
به از غوته خوردن به نیروی غوک .

عنصری (از فرهنگ اسدی ).

غوذنة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی غوذنة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.