جستجو

ستون فقرات
ستون مهره ها، تیره پشت . ستونی مرکب از 33 قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم در پشت انسان قرار دارند.
سر باز زدن
نافرمانی کردن ، تمرد، سرکشی ، طغیان .
سبک شناسی
جنبه ای از ادبیات که به بررسی و مطالعه در سبک شاعر و یا نویسنده ای معین یا آثار ادبی یک دوره تاریخی می پردازد.
ستوهانیدن
به ستوه آوردن .
سر باز نهادن
استراحت کردن .
سبال زدن
کنایه از: استهزا کردن .
سبک کار
چالاک .
سپر افکندن
کنایه از هزیمت کردن و گریختن . (برهان ). هزیمت خوردن . (آنندراج ):
پیران روزگار سپرها بیفکنند
در صف ّ عزم چون بکشی خنجر دها.

مسعودسعد.

ستیزکار
آنکه کار او ستیزه بود. رجوع به ستیزه کار شود.
سر بر زدن
1 ـ روییدن . 2 ـ آشکار شدن . 3 ـ طلوع کردن .
سبای
سواری که مایحتاج خود را به فتراک بسته و مسلح و مکمل یراق می راند ؛ ~ سوار زبده سوار.
سپساپیشی
تقدم و تأخر.
سبحانی
الهی ، خدایی .
سبکبار
1 ـ سبک وزن . 2 ـ مجازاً، فارغ ، آسوده .
سپک تاکرا
= سپک تکرا: ورزشی شبیه والیبال با ارتفاع تور کمتر و مقررات ویژه خود. در این ورزش بازیکنان اجازه ضربه زدن به توپ با تمامی اعضای بدن غیر از دست ها را دارند.
سر به نیست
نابود، معدوم .
سبحه
1 ـ دعا، ذکر. 2 ـ تسبیح .
سبکبال
تیزپر. تیزرو. زودگذر:
چه سان دل را نگه دارد کسی از چشم فتانش
که گیراتر ز شاهین است مژگان سبکبالش .

صائب (از آنندراج ).

سپلشک آوردن
بد آوردن .
سحابه
قطعه ای از ابر.