جستجو

زامان
تثنیه زام (زامان من النهار) نصف روز. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نصف روز که دو چهار یک باشد. (منتهی الارب ).
زامورا
همان ماهی زامور است .
زاموسق
زاموسک است . رجوع به زاموسک و قاموس الاعلام ترکی شود.
زامیجی
منسوب به زامین (شهری در سمرقند) است و نون آن بیاء بدل شده است . سمعانی آرد: در نسبت به زامین گاه «ج » بجای «ن » زامیجی آید . (از انساب سمعانی ، زامینی ). و رجوع به زامین و زامینی شود.
زانک
(کوه ...) کوهی است در ترکستان ، در او معادن طلا و نقره است . (نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 195).
زانورستم
دهی است کوچک از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت . واقع در 68هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه بر سر راه مالرو جیرفت به ساردوئیه و دارای 12 تن سکنه است و مزرعه چهاردیوار جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
زانیة
مؤنث زانی . زنی که به طریق حرام با مردی آمیزش کند....
زاموسقه
متخذ از زاماسکه روسی . بطانه روغن بزرک و گل قزوین سرشته که شیشه را با آن به در و پنجره استوار کنند. در تداول امروز زامسقه و زامسکه نیز معمول است .
زامیس
ابن نینوس ، از نمارده معاصر ابراهیم خلیل بوده است . دکتر معین در ذیل ص 85 کتاب مزدیسنا و تاثیر آن در ادب پارسی بنقل از یسنا ج 1 ص 88 آرد: تولد ابراهیم (بر طبق جدول ملوک بابل موجود در آثارالباقیه ) در زمان نینوس و گرفتاری وی در عصر زامیس بن نینوس بوده است .
زانکی
شاطر. (اقرب الموارد). شوخ بیباک .(منتهی الارب ). شوخ و بیباک و شاطر. (ناظم الاطباء).
زانو رصد کردن
رجوع به زانو رصدگاه کردن شود.
زاموسک
شهری است در لهستان ، واقع در ساحل راست رود ویبرز و 80کیلومتری جنوب شرقی لوبلین . سکنه آن 6600 و دارای مدرسه عالی و کارخانه های شمع است . این شهر را زامویسکی در 1588 تاسیس کرد و 1722 بدست بلژیک افتاد. در 1813 دولت روسیه آن را محاصره کرد ولی بر آن دست نیافت . در 1814 پس از وقوع یک سلسله حوادث به دست روسیه افتاد، و در 1831 حوادث سهمناکی را متحمل گردید. (از دائرة المعارف بستانی ).
زام یشت
زامیادیشت (یشت 19) است که بخطا زام یشت نامیده شده است . (مزدیسنا و تاثیر آن در ادب پارسی تالیف دکتر معین ص 148). و رجوع به زامیادیشت شود.
زانگه
+ آن + گه (مخفف گاه ) مخفف زانگاه است . (آنندراج ). از آن وقت و پس از آن و از آن گاه . (ناظم الاطباء).
زانو رصدگاه (رصدگه ) کردن
3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> Jasjoo updating...
جس جو در حال به روز رسانی می باشد

متاسفانه در حال حاضر این بخش قابل دسترسی نیست.

زاموش
لغتی است در زاموسک . شهری در لهستان . (از دائرة المعارف بستانی ).
زامیم
رودخانه ای است بسیار بزرگ. (برهان قاطع) (آنندراج ). نام رودخانه ای است بس بزرگ. (فرهنگ جهانگیری ):
ز جود چون چه زمزم ز پای اسماعیل
پدید شد ز کفش بحر قلزم و زامیم .

سوزنی .

زانما
مرکب ازز (مخفف از) + آن + ما از جانب ما. (ناظم الاطباء).
زانو زدن
بر زانو نشستن . (فرهنگ نظام ).
  • طوری نیم خیز بودن که زانوها بر زمین باشد. (فرهنگ نظام ).
    -زانو زدن در برابر کسی ; مجازاً، مقلوب او شدن .
    -
  • بمعنی نشستن با ادب باشد. چنانکه در نماز نشینند. (غیاث اللغات ). به ادب نشستن . (آنندراج ): آنگه زن آمد و پیش عیسی زانو زد و گفت ای خداوند مرا یاری ده . (انجیل معظم چ اول ص 118). اکابر طبرستان بیعت کردند و پیش سریر اصفهبد زانو زده که ما بندگان و بنده زادگان خاندان توئیم . (تاریخ طبرستان ).
    به هر گوشه مهیا کرده جائی
    بروزانو زده کشورخدائی .

    نظامی .

  • زاودش
    ستاره عطارد. (ناظم الاطباء). مصحف زاووش و زاوش است . رجوع به زاووش و زاوش در برهان قاطع چ معین ولغت نامه شود. همین کلمه بصورت زاورس هم تصحیف شده .