جستجو

راسه
قطعه ای است از جزایر ماجلان در اقیانوس کبیر، که در عرض شمالی 27 ْ24 و طول شرقی 36 41 ْ128 واقع شده است . مساحت آن یک کیلومترمربع میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
راشد پاشا
حسنی چرکسی الاصل . از فرماندهان بزرگ سپاهیان مصر بود و بسال 1258 ه' . ق. در چرکس قفقاز تولد یافت و در 6 سالگی بسوی اسلامبول رفت . سپس در 11 سالگی بمصر روانه شد و در یکی از مدارس نظامی آنجا بتحصیل پرداخت و دو سال نیز در فرانسه بتکمیل فنون نظامی مشغول شد تا در ارتش مصر بدرجه سپهبدی رسید. او همراه سپاهی بود که اسماعیل خدیوی از طرف خود برای کمک به دولت عثمانی در خواباندن شورش «کریت » فرستاده بودوی در سال 1284 ه' . ق. به مصر بازگشت . خدیوی دوباره او را بکمک دولت عثمانی در جنگ بر ضد سپاهیان آلمان (صربستان ) فرستاد و سپس وی را بیاری آنان در جنگ با روس گسیل داشت . او به نبوغ نظامی و سپاهیگری خود شهرت بزرگی یافت . سپس هنگامی که نهضت اعراب بالا گرفت بدانها پیوست و در جنگ «القصاصین » دوم بسال 1299 ه' . ق. فرماندهی جنگ را بعهده گرفت و جنگ سختی با نیروی مخالف کرد تا پایش تیر خورد و او را برای معالجه به قاهره بردند. مصطفی کامل در کتاب «المسالة الشرقیة» می نویسد: او با اینکه اصلا چرکسی بود و با علم باینکه انگلیسی ها برای گرفتن اسکندریه و ورود بشهرهای مصر نقشه کشیده اند برای دفاع از میهن ، مردانه قد علم کرد و اختلاف شدیدی را که بین اعراب و چرکسی ها بود به دست فراموشی سپرد. وی بسبب داشتن سبیل های زرد به «بی شنب فضة» معروف گردیده بود. (از اعلام زرکلی ج 3).
راشوم
مهر چوبین که بدان بر انبار و جز آن مهر کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمغا. (ناظم الاطباء). دَج . (در تداول مردم قزوین و نواحی آن ). الرَوسَم فارسی معرب و گفته شده است : روشم و آن رسمی است که چیزی را بدان مهر کنند. (جوالیقی ص 160). راسوم . (حاشیه جوالیقی ص 160) . رجوع به راسوم و روسم و روشم شود.
راضی باللّه
ابوالعباس احمدبن المقتدربن المعتضد، از خلفای عباسیان بود و با او در سال 322 ه' . ق. بیعت کردند. صاحب تجارب السلف گوید: وی شاعر و فصیح و ذکی و عاقل و متفرد شد بچیزها که قبل از او هیچ خلیفه آن نداشت یکی آنکه اشعار او را مدون کردند و پیش از او هیچ خلیفه عباسی را دیوان شعر نیست . دیگر آنکه تدبیر ملک ، خویش میکرد و باستشارت وزراء محتاج نمی شد. دیگر آنکه روز آدینه را بر منبر خطبه کرد و هیچ خلیفه را بعد از اوآن اتفاق نیفتاد، و در ایام او کار مرداویج در اصفهان قوت گرفت و او مردی بود که در عراق عجم خروج کرد و لشکری جمع آورد و آوازه درافتاد که او میخواهد ملک را از اعراب بستاند و بپارسیان دهد. در این میان ناگاه غلامان او را بکشتند و آن فتنه فرو خوابید و هم در ایام راضی کار آل بویه بالا گرفت . اما کار خلافت ضعیف شد و حکام اطراف غالب گشتند، پارس را علی بن بویه و ری و اصفهان و دیگر بلاد را برادرش حسن بن بویه و موصل و دیاربکر را ربیعةبن حمدان داشتند و مصر و شام در دست محمدبن طغج بود و بعد از او بفاطمیان منتقل گشت و اندلس را عبدالرحمان بن محمد اموی داشت و خراسان و دیگر بلاد شرقی از آن نصربن احمد سامانی بود. راضی درسال 327 ه' . ق. درگذشت . وزرای او عبارت بودند از:
1- ابن مقله 2- عبدالرحمان عیسی بن جراح 3- ابوجعفر محمدبن قاسم کرخی 4- سلیمان بن حسن بن ملخد 5- ابوالفتح فضل بن جعفربن فرات 6- ابوعبداللّه احمدبن محمد بریدی . (از تجارب السلف ص 216 تا 219). و رجوع به تاریخ گزیده ص 344 و چهارمقاله ص 96 و 252 و مجمل التواریخ والقصص ص 378 و خاندان نوبختی ص 202 و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 87 و غزالی نامه ص 23 و آتشکده آذر ص 177 و احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 399 و تاریخ اسلام ص 206 و کامل ابن اثیر ص 106 و فهرست کتاب الاوراق و شدالازار ص 358 و 363 و عقدالفرید ج 4 ص 251 و قاموس الاعلام ترکی و اعلام المنجد و الاعلام زرکلی و فهرست عیون الانباء و تاریخ الحکماء قفطی و فارسنامه ابن البلخی ص 117 شود.
راعبی
نوعی از کبوتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قسمی کبوتر که گویند لعن بر قتله امام حسین کند. (یادداشت مولف ). جنسی از کبوتر نر. (ناظم الاطباء).
راسی
ثابت . راسخ . ج ، رواسی . (اقرب الموارد). ثابت و استوار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محکم و برجای مانده . لنگرانداخته شده مانند کشتی . غیرمتحرک . (ناظم الاطباء). محکم . بیخ آور: کان رای الامام القادر باللّه رضی اللّه عنه و قَدّس روحه نجماً ثاقباً و حلمه جبلا راسیاً. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300). و آشیانه ای گرفتند بر شقی راسخ و شعبی راسی که هوای او معتدل و خوش ، و مرغزار او نزه و دلکش بود. (سندبادنامه ص 12).
  • چون در معنی با راسخ نزدیکتر است در ادب فارسی غالباً با آن مترادف آید: چون امضاء این عزیمت ... در صمیم دل ... راسخ و راسی شد. (تجارب السلف ).
  • کوه بیخ آور. (دهار).
  • راشد دهلوی
    ملا محمدرضا. شاعر و صاحب دیوان بوده و شعر او در «روز روشن » آمده است . (از الذریعة ج 9 قسم دوم ص 347).
    راشی
    بژیشه کنجد در روغن نشسته . (مهذب الاسماء). ارده . و رجوع به ارده و بژیشه و بزیشه شود.
    راضی تبریزی
    محمدرضا تبریزی . از تبریزیان ساکن عباس آباد بود و زرگری می کرد. مدتی در هند بسر برد آنگاه به تبریز بازگشت و باز به هند رفت . نصرآبادی گوید: شعر نیکو میگفت . ابیات زیر از اوست :
    جان گر از سینه ما شاد برون می آید
    کی خیال توام از یاد برون می آید
    به امیدی که به سرو قد او دل بندد
    قمری از بیضه فولاد برون می آید.

    #

    راسیا
    یا: راسیکا، نام قدیم ناحیه ینگی بازار، و این اسم پس از قرن نهم میلادی بقومی معروف به راسیان یا راسیکان که در همان ناحیه اقامت داشتند اطلاق میشد. افرادی ازاین قوم امروزه در مجارستان پیدا میشوند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
    راشدون
    ج ِ راشد در حال رفع. رجوع به راشد و راشدین شود.
    -خلفای راشدون یا راشدین ; چهار خلیفه اول اند و تاریخ خلافت آنان بترتیب عبارتست از: ابوبکر (11-13 ه' . ق.). عمر (13-23 ه' . ق.). عثمان (23 - 35 ه' . ق.). علی (35-40 ه'. ق.). رجوع به اعلام المنجد و نیز رجوع به خلفاء راشدون و راشدین شود.
    راشیا
    که آن را راشیا الوادی نیزمیگویند شهری است در لبنان و در آنجا قلعه ای است که بامرای شهابیان اختصاص دارد و در آنجا شبلی عریان با قشون ابراهیم پاشا در سال 1840 م . بجنگ پرداخت و نیز در این شهر در سال 1925 م . بین قوای فرانسه و سواران دروز جنگی اتفاق افتاده است . (از اعلام المنجد).
    راضی داشتن
    خشنودساختن . خرسند کردن . راضی ساختن:
    چه دارم تا ترا راضی توانم داشتن جانا
    در اینصورت اگر خوش میشوی آزردنم اولی .

    آزرد اکبرآبادی (از ارمغان آصفی ).

    راسیات
    ج ِ راسیة که بمعنی کوه استوار است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). راسیات و رواسی ج ِ راسیة. (دهار). ج ِ راسیة. (منتهی الارب ):
    -جبال راسیات ; کوههای محکم و استوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء):
    با تو گویند این جبال راسیات
    وصف حال عاشقان اندر ثبات .

    مولوی .

    راشدی
    منسوب است به راشدیه که قریه ای است در نواحی بغداد. (از الانساب سمعانی ).
    راشیا الفخار
    قریه ای است از قرای مرجعیون لبنان که دارای کارگاههای سفال است . (از اعلام المنجد).
    راضی ساختن
    قانع کردن . وادار بقبول کردن .مجبور بپذیرش ساختن . جلب رضای کسی کردن:
    راضی بغم جداییم خواهی ساخت
    بیگانه بآشناییم خواهی ساخت .

    بهار آملی (از ارمغان آصفی ).

    راعد
    ابر بابانگ. (ناظم الاطباء). (آنندراج ). ابر غرنده بی باران . (آنندراج ). ابر غرنده با باران . (ناظم الاطباء).
    راسین
    ژان . شاعر فرانسوی (1639 - 1699م .) وی در شان پانی واقعدر ناحیت فرته میلون بدنیا آمد و در پورروایال شاگرد گوشه نشینان گشت . پدر و مادرش میخواستند که او کشیش یا وکیل مرافعه گردد اماراسین شاعر از آب درآمد. در عروسی شاه قصیده ای گفت و پانصد لیره صله گرفت و مقارن این ایام با مولیر و بوالو آشنا گشت . راسین پس از تصنیف دو تراژدی متوسط بسال 1667 م . در بیست و هشت سالگی نخستین شاهکار خویش «آن دروماک » را نوشت و 6تراژدی دیگر را که شش شاهکار بشمار است در ده سال نوشت «فدر» پرمایه ترین اثر او را مشتی حسود دستخوش هوی و هوس خود کردند و جمعی را پول دادند تا هنگام نمایش آن صفیر بزنند و از این راه اظهار نفرت و بیمیلی نمایند; اندوه و غضبی که از این کار در راسین راه یافت و نیز شغل وقایعنگاری شاه او را از تآتر روگردان کرد ولیکن مدتی بعد بخواهش مادام دومن تنون موسس پرورشگاه دختران نجیب زاده دو شاهکار یکی بنام استر ودیگری آتالی که موضوعشان از انجیل اقتباس شده است تصنیف کرد. (از تاریخ قرون جدید آلبر ماله ترجمه سید فخرالدین شادمان ص 236).
    راشد یحمدی
    ابن سعید از ائمه اباضیه عمان بود و در حدود سال 425 ه' . ق. پس از وفات خلیل بن شاذان با او بیعت کردند. راشد عاقل ، مآل اندیش و دانای دین بود، با ادب سرّ و سری داشت و شعر نیکو میگفت . وی بسال 445 ه'. ق. بدورد زندگی گفت . (از اعلام زرکلی ج 3 چ جدید).