جستجو

راستی کردن
درستکاری کردن . امانت و صداقت کردن:
همه راستی کن که از راستی
نیاید بکار اندرون کاستی .

فردوسی .

راسواس
قصبه ای است از توابع ایالت یالوه هندوستان ، که جمعیت آن 5170 تن میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
راشد
براه شونده . (از منتهی الارب ). هدایت یابنده و در حدیث آمده است : علیکم بسنتی سنة الخلفاء الراشدین من بعدی . (از اقرب الموارد). راه راست رونده . (فرهنگ اشتینگاس ). کسی که براه راست است . (فرهنگ نظام ). راه راست یابنده . (آنندراج ). بر راه راست . (یادداشت مولف ). رشید. راه برده و راه بردار. (یادداشت مولف ). نماینده راه راست . (ناظم الاطباء). راست نماینده . (یادداشت مولف ).
  • دیندار و متدین . ج ، راشدون و راشدین . (اقرب الموارد).
    -ام راشد ; کنیه موش است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
  • راشن
    آرامنده و ثابت . (منتهی الارب ). آرامنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
  • ثابت و برجای . (منتهی الارب ).
  • ثابت و برجای و برقرار. (ناظم الاطباء).
  • (اِ) زر اندکی که استاد بعد از اجرت بطریق انعام بشاگرد دهد و به فارسی آن را شاگردانه گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شاگردانه یعنی زر اندکی که استاد بعد از اجرت بشاگرد دهد. (ناظم الاطباء). آنچه بشاگرد صانع داده شود. (از اقرب الموارد). شاگردانه . (دهار). غلامانه . (یادداشت مولف ).
  • (ص ) ناخوانده بمهمانی درآینده و هوالطفیلی و اما الذی یتحین وقت طعام فیدخل علی القوم و هم یاکلون فهوالوارش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیک و طفیلی و بشتالم یعنی ناخوانده بمهمانی آینده . (ناظم الاطباء). طفیلی . (اقرب الموارد).
  • مِقَم ّ; یعنی آنکه تمام آنچه را که بر خوان است بخورد. (از اقرب الموارد).
  • راضة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی راضة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    راطینی
    به لغت یونانی مطلق صمغ را گویند خواه مصطکی ، خواه کندر و خواه کتیرا و مانند آن . (آنندراج ) (برهان ). علک . قعفونیا. (یادداشت مولف ). اسم همه علوک بیونانی . (از ابن البیطار). رجوع به علک شود.
    راسوم
    نوعی از مهر که بدان سر خمهاو مانند آن را مهر کنند. (ناظم الاطباء). بمعنی روسم که مهر باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). روسم . روشم . (المعرب جوالیقی ص 160). راشوم . (حاشیه همان صفحه ).
    راشد افندی
    در قصبه ابرادی واقع در ایالت علائیه بسال 1220 ق. متولد شد و در سال 1267 ه' . ق. درگذشت . راشد با شغل قضاوت امرار معاش میکرد. بیت زیر از اوست :
    سواد نقطه رخسارینی ظن ّ ایلمه مودن
    چکیده قطره مشکیندر آثار گیسودن .
    (سیاهی نقطه ای که در گل رخسارش نقش بسته گمان مبر که از طره مشکبوست بلکه قطره مشگینی است که از آثارگیسوانش برچکیده است ). (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
    راشنان
    دهی است از دهستان کرارج بخش حومه شهرستان اصفهان که در 8 هزارگزی جنوب اصفهان متصل براه براگون به کرارج است . محلی است جلگه ای ، معتدل و سکنه آن 514 تن است . آب آن از چاه و رودخانه تامین میشود و محصول آن غلات ، پنبه ، صیفی و سردرختی است . شغل اهالی زراعت است . راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). و رجوع به راشتینان شود.
    راضی
    خشنودشونده . (آنندراج ). خشنود. (مهذب الاسماء) (دهار) (ناظم الاطباء). خوشدل و شادمان . خرسند. (ناظم الاطباء):
    نبوی راضی گر ز آنکه امیرت خوانم
    من بدان راضی باشم که غلامم خوانی .

    منوچهری .

    راع ٍ
    راعی . این کلمه اعلال شده راعی است . رجوع به راعی در همین لغت نامه شود.
    راسوند
    دهی است از بخش ایذه شهرستان اهواز که در 9هزارگزی شمال باختری ایذه کنار راه مالرو ایذه واقعست . محلی است جلگه ، گرمسیر، سکنه آن 108 تن از ایل بختیاری هستند و آب آن از قنات تامین میشود. محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری ، و صنایع دستی زنان گیوه بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
    راشد باللّه
    ابومنصور جعفربن مسترشدبن مستظهربن مقتدی بن ذخیرةبن قائم بن قادربن اسحاقبن هرون الرشیدبن مهدی بن منصوربن محمدبن علی بن عبداللّه بن عباس ، فرد بیستم از نسل عباس است و سی ام از خلفاء، چون پدرش در جنگ سلطان مسعود اسیرشد، در بغداد خلافت بدو داد. او نام سلجوقیان از خطبه و سکه بیفکند. اتباع سلجوقیان از بغداد بعراق عجم گریختند. راشد به انتقام پدر آهنگ جنگ سلطان مسعود کرد، سلطان مسعود نیز آهنگ جنگ او کرد و چون خبر توجه سلطان به بغداد رسید راشد و داود و اتابک زنگی از بغداد بعزم حرب بیرون آمدند و چون میان فریقین اندک مسافتی باقی ماند و بغدادیان قوت مقاومت خود با مسعود نیافتند بشهر مراجعت نمودند و سلطان مسعود وارد شهر شد و راشد در موصل از اتابک عمادالدین مفارقت نمود وبمراغه رفت و در آن موضع داودبن محمود سلجوقی با طایفه ای از امراء که بر جانب مسعود اعتمادی نداشتند به راشد پیوستند و ایشان را داعیه آن شد که راشد را بار دیگر بر سریر خلافت نشانند; خبر اتفاق آن جماعت بمسعود رسید وی از بغداد بمراغه رفت و راشد و داود گریخته به خوزستان افتادند و سلطان مسعود سلجوقی به بغداد بازگشت . بعد از اندک روزگاری راشد از خوزستان با فوجی از لشکریان به اصفهان آمد و در آن دیار شخصی ازملاحده که ملازم آن بیچاره سرگردان بود بزخم کارد اورا بکشت و ملازمان راشد قاتل وی را کشته کالبدش را در اصفهان بخاک سپردند. مدت خلافت او بقول ابن جوزی و حصیبی یک سال بود. (از تاریخ گزیده ص 363 و روضة الصفا ج 3). و نیز رجوع به تاریخ اسلام ص 224 و مجمل التواریخ والقصص ص 427 و 454 و اعلام المنجد و تاریخ خلفای سیوطی و اعلام زرکلی ج 3 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و تاریخ ابن اثیر ج 11 ص 28 و تجارب السلف ص 203 و اخبار الدولةالسلجوقیة ص 108 و شود.
    راشنی
    عبداللّه محمد راشنی ادیب شاگرد حریری است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
    راضیان
    ده کوچکی است از دهستان سیاه کوه بخش بافت شهرستان سیرجان . این ده در 95هزارگزی راه مالرو ده سرد - صوغان واقع است . هوای آن کوهستانی و سردسیر و سکنه آن 18 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
    راعب
    ترسان . ترسنده . (از المنجد).
  • آن سیل که وادی برکند. ج ، رواعب . (مهذب الاسماء). سیل راعب ; سیلی که بعلت کثرتش هول انگیز باشد. (از المنجد). توجبه که پر کند رود را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
  • مرد سخن با سجع گوی . (ازتاج العروس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
  • ممتلی . انباشته . پر. (از متن اللغة).
  • راسووه
    قصبه ای است در 90 کیلومتری شمال خاوری دوبریجه و ساحل راست طونه ، که دیوار مشهور «ترایان » که از سواحل طونه تا ساحل دریای سیاه کشیده شده است از نزدیکی آن آغاز میشود. جمعیت آن 2000 تن میباشد که بیشتر بکار تجارت مشغولند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3). و اکنون ناحیه ای بنام راس گراد در حوالی دوبریجه بلغارستان دیده میشود.
    راشدبک
    از شعرای اخیر عثمانی بود پسر صارم ابراهیم پاشا که بشغل تدریس و برخی از کارهای ادارای مشغول بود. وی بسال 1219 ه' . ق. بعد از عزل از حکومت ینگیشهر فنار درگذشت . راشدبک طبع شاعری نیز داشته و دو بیت زیر از قصیده یی است که در مدح سلطان سلیم خان ثابت گفته است :
    بحمداللّه ینه فتاح باب مشکل عالم
    رهین انبساط ایتدی دل اعلی و ادنانی
    جناب حق عموماً کایناتی ایلیوب احیا
    صفا باب ایلدی قطب خدیو کشور آرانی .
    (سپاس خدای راست که بازگشاینده در مشکلات جهان است او دل عالی و دانی را مرهون گشایش و انبساط کرد. حضرت باری تعالی همه کاینات را زنده گردانید و دل شاهنشه کشور آرا را صفا بخشید). (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
    راشوان
    راهی میان دو رسته نخل که بقول ابوحنیفه دینوری به فارسی راشوان خوانند. در عربی از لحاظ شباهتی که در امتدادبه راه (طریق) دارد طریقش گویند. (از تاج العروس ).
    راضی اصفهانی
    از شعرای ایران و ازاصفهان بود علاوه بر شعر در هنر نقاشی نیز استادی چیره دست و نامی بشمار میرفت و به «زمانای نقاش » معروفیت داشت . او در سال 1112 ه' . ق. در قید حیات بود. مثنوی و دیوانی از وی باقی مانده و بیت زیر از اوست :
    گر وحشیانه از روش خلق می رمم
    عذرم بسی بجاست که مردم ندیده ام .
    و رجوع به صبح گلشن ص 170 و 191 و روز روشن ص 271 و ذریعة ج 9 ص 347 و 406 و آتشکده آذر ص 176 و تذکره غنی ص 62 و قاموس الاعلام ترکی ج 3و ریحانة الادب ج 2 ص 65 شود.