جستجو

راست خدیو
اشاره به باری تعالی است .(آنندراج ) (انجمن آرا). باری تعالی جل شانه . (ناظم الاطباء). اشاره به باری تعالی است عز شانه . (برهان ).
راست رو
در تداول عامه مواجه . مقابل . محاذی . روبرو: راست روی توپخانه ، روبروی توپخانه . (یادداشت مولف ).
راسب
ته نشین و دردی شونده . (غیاث اللغات ). هر چیزی که در ته مایعی نشیند. (ناظم الاطباء). درد. دردی . چیز فرورونده در آب .(از اقرب الموارد). چیزی فرونشیننده و ته نشین شونده در آب بسبب آنکه وزنش از وزن آب زیادت است .
  • مرد عاقل و بردبار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد حلیم . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جبل راسب ; کوه ثابت و استوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
  • رجل راسب ; مرد ثابت . (از اقرب الموارد).
  • (اِخ ) بنوراسب ; قبیله ای است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
  • نام زمینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به بنوراسب شود.
  • راست استادن
    رجوع به راست ایستادن شود.
    راست بیان
    بیان کننده براستی . راستگو. صادقالقول . راست گفتار:
    وصف تو آن است کز زبان تو گفتم
    من بمیان ترجمان راست بیانم .

    سوزنی .

    راست خواستن
    طالب امر واقعی و نفس الامر بودن از کسی . (آنندراج ). جویای راست شدن . طالب راست بودن . حقیقت خواستن:
    اگر راست خواهی سخنهای راست
    نشاید در آرایش بزم خواست .

    نظامی .

    راست روده شدن
    در تداول عامه هیچ در معده نماندن و ناپخته و زود از دو سوی دفع شدن .(یادداشت مولف ). به قی و اسهال تواماً مبتلا شدن .
    راست انداختن
    مستقیم افکندن . مقابل کژ انداختن . مقابل کج انداختن . راست افکندن:
    ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی
    تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست .

    ناصرخسرو.

    راست بین
    مقابل کژبین . مقابل کج بین . مقابل احول و دوبین و کاژولوچ:
    مر مرا آن ده که بستانی همان
    گاه چونی کور و گاهی راست بین .

    ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 327).

    راست خوان
    کسی که خود را راست و درست بخواند. آنکه خود را بدرستی و صداقت معرفی کند. کسی که دعوی راستی کند:
    قوت جان است این ای راست خوان
    تا چه باشد قوت آن جان جان .

    مولوی .

    راست روش
    کسی که راه و روش راست و درست دارد. راست روشن . که بر روشی مستقیم است . مقابل کج روش .
  • آنکه بطور مستقیم و راست حرکت کند; جواد ذومصدق; اسب راست تک و راست روش . (منتهی الارب ).
  • راسبی
    منسوب به بنی راسب که قبیله ای است . (از سمعانی ).
    راست انداز
    که مستقیم افکند. مقابل کژانداز.
  • آنکه تیر مستقیم بنشانه رساند. که مستقیم بر هدف زند. کسی که تیر را بهدف بزند. مجازاً تیرانداز قابل:
    ز غمزه تیر و از ابروکمان ساز
    همه باریک بین و راست انداز.

    نظامی .

  • راست بینی
    عمل راست بین . مقابل کج بینی .
  • مقابل خطابینی . درست بینی . حقیقت بینی . و رجوع به راست بین و کج بینی شود.
  • راست خوانی
    عمل راست خوان . دعوی راستی و درستی کردن . خود را درستکار و راست کردار معرفی کردن:
    راست خوانی کنند و کج بازند
    دست گیرند و در چه اندازند.

    نظامی .

    راست روشن
    راست روش . صورت قدیمیتر کلمه راست روش . رجوع به راست روش شود.
    راسپوتین
    گرگوری افیمویچ معروف به راسپوتین (1871 - 1916 م .) از راهبان روسی است زادگاه وی دهکده پوکروسکویه بود که در نزدیک تیمن استان تبلسک سیبریه واقع است . وی فرزند دهقانی بی چیز بود و بعلت لاابالی گری و هرزگی بنام «راسپوتین » که بمعنی هرزه و ولگرد تبه کار است مشهور گردید. راسپوتین فاقد تحصیلات وتربیت صحیح بود تا آنجا که تا پایان حیات از درست نویسی ناتوان بود. وی 33 سال اول عمر خود را در زادگاه خویش گذراند و در سال 1895 با دختری بنام اولگاچانیکف ازدواج کرد و دارای دو دختر و یک پسر شد. راسپوتین در 1904 تصمیم گرفت که زندگی خویش را دگرگون سازد و بهمین نیت ترک خانواده گفت و به امور مذهبی پرداخت و بمردم گفت که از طرف پروردگار چنین به وی الهام گردیده است . چون طبعی حاد و قوای جسمانی نیرومندی داشت و در محیطی خرافی پرورش یافته بود توانست در مشی مذهبی خویش توفیق یابد. اساس گفته های راسپوتین این مطلب بود که نجات و رستگاری فقط از راه توبه تحصیل خواهد شد و می گفت : بکمک من میتوانید امید برستگاری داشته باشید و نجات هرکسی در متحد ساختن جسم و روحش با من است و تقرب بمن منشاء فیض و موجب پاک شدن از گناهان و معاصی میشود. سخنان گزافه و تعلیمات خطرناک راسپوتین نه تنها برای وی ایجاد شهرت و محبوبیت غیرمنتظری در بین دهاقین و عوام الناس کرد، بلکه موجب شد که درهای خانه های اشراف و حتی در کاخ سلطنتی به رویش گشوده گردد، برای تجربه اندوزی راسپوتین اقدام به مسافرت کرد و به امکنه مقدس کشور خود حتی به «مونت اتوس » و بیت المقدس سفر کرد، و اغلب اوقات خود را به مطالعه کتب مقدس می گذرانید بعلت فقدان تحصیلات مقدماتی حاصل مطالعه اش تقریباً هیچ بود و مطالبی که گوشزد میکرداز روی الهام قلبی و منبعث از طبیعت وی بود اما به نیروی شگرفی که در وی بود دشمنانش نیز گواهی داده اند. در سال 1907 م . هنگام توقف خود در لنینگراد (سن پطرزبورگ) به رئیس دیری که در دربار تزار رفت و آمد داشت و گناهان ملکه را استماع میکرد معرفی گردید. آن مرد به احوال و شیوه راسپوتین توجه داشت و با کمک گراند دوشس می لیتز او اناستازیا راسپوتین را در دربار حاضر ساخت و راسپوتین در ملاقات اول توانست تاثیر عمیقی در امپراطور آلکساندرا فئودرونا و امپراتریس از خود بجای بگذارد. محیط دربار که در آنزمان تحت تاثیر خرافات مذهبی بود و بیمی دائمی که نسبت بسلامت تزارویچ در آنان وجود داشت زمینه خوبی برای راسپوتین در دربار ایجاد کرد و بهبوداتفاقی گراندوک الکسیس بیشتر سبب شد که امپراتریس تحت نفوذ کامل راسپوتین قرار بگیرد. راسپوتین بدواً در امور سیاسی مداخله نمیکرد اما بعدها دخالت کرد و سرانجام بسبب شایعاتی که در اطراف مناسبات وی با زنان درباری و ملکه انتشار داشت عده ای از رجال طراز اول را بر آن داشت که کار راسپوتین را بسازند. در این توطئه گراندوک دمیتری پاولویچ و پرنس یوسوپف و لوریچ کویچ شرکت داشتند و در دسامبر 1916 م . شبی او را برای صرف شام بمنزل شاهزاده یوسوپف دعوت کردند اما چون از نوشیدن شرابی که به سم پتاسیم سایانید (سیانور پتاسیم ) آلوده ساخته بودند کار وی ساخته نیامد، بضرب گلوله بزندگی وی خاتمه دادند و جسد ویرا امپراتریس بمحل مخصوص انتقال داد و هر شب بمزار وی میرفت و گریه وندبه میکرد. (از دائرة المعارف بریتانیکا بتلخیص ).
    راست اندازی
    عمل راست انداز.مستقیم انداختن . راست افکندن . انداختن بی انحراف و کژی .
  • تیر انداختن بدقت . بهدف رساندن تیر: شکار کردن و صفت راست اندازی و دلاوری او[ بهرام گور ] معروف است . (مجمل التواریخ والقصص ).
    راست اندازی چشمش بین که گر خواهد بحکم
    ناوک مژگان او بر موی مژگان بگذرد.

    عطار.

  • راست پا
    برپا. بر سرپا. قائم . و رجوع به راست پا آمدن شود.
    راست خوی
    که خلق و سرشت راست دارد. آنکه به خلق راست متصف است . آنکه دور از کژخویی است .