جستجو

ذویقدم
نام یکی از اذواء حمیر پس از زهیر الصوار و پیش از ذوانس . رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 154 شش سطر به آخر مانده شود. و در بعض متون آمده است : نام یکی از اجداد حرث الرایش تبع است و او ذویقدم بن الصواربن عبد شمس بن وائل است .
ذونباح
زمینی است درشت بلند در شربة نزدیک تیمن . (منتهی الارب ). حزم من الشربة قرب تیمن و هی هضبة من دیار فزارة. (تاج العروس ).
ذوهوط
نام جایگاهی است . (المرصع).
ذوی العز
ذَوِی العِزِ وَ الاِحتِرام . گرامیان . ارجمندان .
ذویقن
آنکه بهر چه شنود یقین کند. خوش باور.
ذویل
خشک از گیاه و جز آن .
ذهبیون
نام جماعتی از محدثین است . ذهبیین .
ذهیل
ابن الفراء الیربوعی . شاعریست از عرب . ضبطه الرشاطی .
ذی الجوشن
رجوع به ذوالجوشن شود. مثل شمر ذی الجوشن ; سخت مهیب . سخت خشم آلود. عظیم سنگدل و قسی .
ذی جلالت
صاحب جلالت : خدمت ذی جلالت فلان .
ذهبیة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ذهبیة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ذهین
زیرک . (منتخب ) (کشف الضنون ).
ذی الحجة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ذی الحجة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ذیح
کبر. و فی حدیث علی علیه السلام کان الاشعث ذاذیح ; ای کبر. (از مستدرکات ابن الاثیر، بنقل سید فرج اللّه ).
ذویمن
یمانی . یمنی:
یوماً یمان اذا لاقیت ُ ذایَمَن ٍ
و اِن لقیت ُ مَعدیاً فَعدنان ٍ.

عمربن حطان .

ذهبیین
ذهبیون . نام جماعتی از محدثین است .
ذهیوط
نام موضعی است .
ذی الخیار
رجوع بذوالخیار شود.
ذیحج
رجوع به ذوالحجة شود.
ذویهر
ملکی از حمیر.