جستجو

ذوظلال
نام موضعی است . رجوع به کلمه غرد در معجم البلدان یاقوت شود.
ذوعشرة اضلاع
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ذوعشرة اضلاع در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ذوعنز
رجوع به ذوعیر شود.
ذوفائش
حمیری . یکی از تبابعه است .
ذوقافیتین
ذوالقافیتین . صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ذوالقافیتین نزد بلغاء عبارت است از تشریع و آن آن است که شاعر شعر خود را بر دو قافیه بنا سازد بر دو وزن از بحور یا بر دو گونه از بحر واحد. چنانکه در لفظ تشریعگذشت لکن در جامع الصنایع و مجمع الصنایع میگوید که ذوقافیتین آن است که شاعر در بیتی رعایت دو قافیه کند و هر دو را در پهلوی یکدیگر بیاورد. مثاله ، شعر:
دل در سر زلف یار بستم
وز نرگس آن نگار رستم .
قافیه اول یار و نگار و قافیه دوم بستم و رستم . واگر در شعری رعایت زیاده از دو قافیه کنند آنرا ذوقوافی گویند و معطل نیز. مثال آنچه بر سه قافیه باشد:
گر سعد بود طالع اختر یارت
دارا شودت تابع پرزر دارت
ور زآنکه نداری چو عطائی طالع
رنج تو بود ضائع ابتر کارت
قافیه اول برعین . دوم بر را سوم بر تا. مثال آنچه مبنی است بر چهار قافیه :
نو بهار آمد ز کیهان صورت خود را دمید
باد نوروزی به بستان طلعت دیبا کشید
زینت خود را ندیدستی بیابان را ببین
این شگفت اندر بیابان صورت خود را که دید
قافیه اول بر نون . دوم بر تا. سوم بر الف . چهارم بر دال . پس قافیه ها اگر پیوسته بود آنرا مقرون خوانند و اگر کلمه ای در میان قوافی واسطه بود آنرا متوسط گویند. چنانچه : شعر:
رخ نگارم چون ارغوان پر قمر است
بر نگارم چون پرنیان پر حمر است
هر آنگهی که بخندد لبان شیرینش
درست گوئی چون ناردان پرگهر است
کلمه پر میان دو قافیه که ارغوان و قمر باشد واسطه شده تا آخر مکرر گردیده در پارسی این است ذوقافیتین که مذکور شد فاما در تازی بروش دیگر است که مسمی است بتشریع - انتهی . پس تخالف معنیین بسبب اختلاف اصطلاحین است - انتهی . و رجوع به ذوالقافیتین شود.
ذوظلامة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ذوظلامة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ذوعشرین اضلاع
صاحب بیست بر. کثیرالاضلاع بیست ضلعی .
ذوفار
حصاری است از اعمال ذمار به یمن .
ذوقال
اتانی ذوقال ... آمد مرا گوینده ای ...
ذوقبخش
شادی بخش:
صحن بستان ذوقبخش و صحبت یاران خوش است
وقت گل خوشباد کزوی وقت میخواران خوش است .

حافظ.

ذوقو
تخم گزر دشتی . تخم جزر بری . تخم زردک وحشی . دوقو.
ذوکلاع
ابوشرحبیل . محدث است .
ذولیان
در عقد الفرید ذیل حرب قیس و تمیم ، یوم السریان ... آمده است : ثم اغاربعد ذلک یزیدبن الصعق علی عصافیر النعمان بذی لیان ، و ذولیان : عن یمین العرنیین . (عقدالفرید ج 6 ص 42).
ذومران
نام پدر عمیر است و عمیر صحابی است .
ذوقبر
یا خیف ذی القبر. رجوع به ذی القبر شود.
ذوقوس
ابن الاثیر در المرصع گوید: ذیقوس نام وادیی است و در شعر ابو صخر هذلی آمده است :
فاعلام ذی قوس بادهم ساکب .
ذوکلاف
وادیی است از اعمال مدینة. ابن مقبل راست :
عفا من سلیمی ذوکلاف فمنکف
مبادی الجمیع الغیظ و المتصیف .
(معجم البلدان یاقوت ) (المرصع ابن الاثیر).
ذوماجد
نام قریه ای است به یمن .
ذومرحب
مرحب نام بتی بوده است به حضرموت و سادن آنرا ذامرحب می گفتند.
ذوقبل
هو من قولهم خذها الی عشر من ذی قبل ; ای فیما یستقبل . (المرصع). و رجوع به ذوانف شود.