دستلاف
پولی که از اولین فروش جنس به دست آید.
دستمال کاغذی
قطعه کاغذ مربعی شکل یا لوله ای که به جای دستمال ولی برای یک بار مصرف به کار برند.
دلنشین
1 ـ خوش آیند، آن چه در دل نشیند. 2 ـ مؤثر.
دک کردن
کسی را با ترفند از جایی راندن .
دموکراتیک
منسوب به دموکرات . وابسته به حکومت ملی . رجوع به دموکرات و دموکراسی شود.
دم بر زدن
1 ـ نفس تازه کردن ، آسودن . 2 ـ حرف زدن .
دسیسه بازی
دست زدن به دسیسه های گوناگون برای دست یافتن به هدف .
دل و دماغ
حوصله و شوق . ؛از ~ افتادن بی حوصله و دلسرد شدن .
دم برآوردن
1 ـ تنفس . 2 ـ سخنن گفتن . 3 ـ نیست ونابود کردن .
دن ژوان
کنایه از: کسی که به زن بارگی و جلب توجه زنان شهرت دارد.
دشت بان
نگاهبان دشت ، پاسبان کشتزار و مزرعه .
دل تنگ
اندوهیگن ، آزرده ، ناخوشایند، افسرده .