جستجو

دراماتیک
منسوب به درام . درامی . نمایشی . رجوع به درام شود.
دریاکنار
ساحل دریا. (ناظم الاطباء). لب دریا. ساحل . آنجا که خشکی به دریا پیوندد. اراضی کنار دریا. (یادداشت مرحوم دهخدا):
چو شد سلم تا پیش دریاکنار
ندید ایچ کشتی و راه گذار.

فردوسی .

دریبل
= دریبلینگ : پیش بردن و عبور دادن توپ با ضربه های آهسته و در فاصله های کوتاه با استفاده از مهارت های ش خصی از مقابل بازیکن تیم مقابل .
دست خط
نامه یا نوشته ای که کسی با دست خط نوشته باشد. دست نوشت نیز گویند.
دامن داشتن
کنایه از: توانگری .
دخله
باطن ، درون .
درختکاری
کاشتن درخت . کاشت درخت . نهالکاری . غرس شجر. درخت نشانی .
دریل
مته برقی .
دست دستی
1 ـ سرسری ، سطحی . 2 ـ بیهوده ، بی جهت .
دل جویی
1 ـ تسلی . 2 ـ مهربانی ، نوازش . 3 ـ مرغوبیت .
دم در
کشیدن ( ~ دَ.کِ دَ) 1 ـ سکوت کردن ، خاموش شدن . 2 ـ مردن ، نفس بند آمدن .
دست مزد
مزدی که به کسی در مقابل کار وی دهند، حق الزحمه .
دعابه
1 ـ مداعبت ، شوخی کردن ، لاغ گفتن . 2 ـ شوخی .
دل خراش
آن چه شخص را آزرده و رنجیده سازد.
دم قیچی
قطعه های کوچک اضافی که در جریان برش پارچه ، کاغذ و مقوا و غیره به وجود می آید.
دست میان
غلاف و کمر شمشیر.
دعوا (دَ)
پرخاش ، دشمنی ، زد و خورد. ؛~ی حیدر و نعمتی مشاجره خونین و طولانی و معمولاً بی هدف .
دل خسته
1 ـ غمگین ، اندوهناک . 2 ـ دل آزرده . 3 ـ بیمار.
دستشویی
جایی دارای شیر آب که در آن جا دست و روی را می شویند، توالت .
دفتر کل
دفتری که هر مؤسسه بازرگانی باید آن را نگه داری و هر هفته لااقل یک بار داد و ستدش را با تفکیک موضوع در آن ثبت کند.