جستجو

دیو ستنبه
یعنی بغایت بدی رسیده و معتاد گشته . مارد. (ترجمان القرآن ) (دهار). عفریت . (ترجمان القرآن ). دیو استنبه . عفریت . عفریته . مارد. مرید. (السامی چ عکسی ص 64).
دیوکتی
دهی است از دهستان شهرخواست بخش مرکزی شهرستان ساری با 310 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
دیولق
دهی است از دهستان ایرد موسی بخش مرکزی شهرستان اردبیل با 1297 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
دیونوسیا
در دین یونانی نام هریک از جشنهائی که به افتخار دیونوس برپا میشد و بالاخص دیونوسیای آتیک که با رشد درام یونانی مرتبط بوده است . دیونوسیای آتیک مشتمل بودبر دیونوسیای روستایی که در پائیز منعقد میشد. و گویند درام از آن ناشی شد. (از دائرة المعارف فارسی ).
دیوریت
نوعی سنگ آذرین دانه درشت که اساساً مرکب از فلدسپات کجشکافت و «هورنبلند» بضمیمه اوژیت می باشد. (دائرة المعارف فارسی ).
دیوسر
دیوسار. دیوآسا. دیوسان:
که ای دوزخی بنده دیوسر
خرد دور و دور از تو آئین و فر.

فردوسی .

دیوکده
محل دیو. جایگاه دیو. دیوخان . دیوگاه . دیوجای . دیوبند:
پیشم آمد هزار دیوکده
در یکی صدهزار دیو و دده .

نظامی .

دیولواره
قلعه و جایگاهی به هندوستان (این نام در قصیده فتح سومنات فرخی آمده است ). (یادداشت لغتنامه ):
دگر چو دیولواره که همچو روز سپید
پدید بود سرافراشته میان گذر.

فرخی .

دیونوسیوس
آریوپاگوسی قدیس . (در قرن اول میلادی ) از اعضای محکمه آریوپاگوس که بوسیله پولس حواری به مسیحیت گروید. از شهدای مسیحی و نخستین اسقف آتن بود. گاهی او را با قدیس «دنی » اشتباه کرده اند. در قرون وسطی بعضی از آثار فلسفی به او نسبت داده میشد ولی این آثار (بزبان یونانی ) در اواخر قرن پنجم میلادی یا اوائل قرن ششم احتمالاً در فلسطین نوشته شده است و نویسنده آنها امروز دیونوسیوس کاذب خوانده میشود. (از دائرة المعارف فارسی ).
دیونوسیوس هالیکارناسی
نقادو عالم معانی و بیان و مورخ یونانی (اواخر قرن اول ق. م .) در رم تدریس میکرد. و یکی از مشاهیر نقادان باستانی بود. از آثار باقیمانده اوست رساله هایی در تنظیم کلام ، در تقلید، در خطبای نخستین . کتاب فن خطابه که به او منسوب است احتمالاً از آثار ادوار بعد است ،از کتاب مفصلتر وی بنام روزگار باستانی روم (20 مقاله ) تقریباً نیمه اول باقی است و مشتمل بر تاریخ روم تا قرن 3 ق. م . میباشد. (از دائرة المعارف فارسی ).
دیه عریض
ظاهراً قریه ای بوده است در چهارفرسنگی شهر مدینه: والی مدینه را... با جمعی انبوه از معارف و مشایخ مدینه حاضر کرد و اسماعیل را بعد از آنکه از دیه عریض که بر چهارفرسنگی شهر است و آنجا وفات کرده بود بر دوشهای مردمان بشهر آورده بودند با ایشان نمود و محضری بست . (جهانگشای جوینی ج 3 ص 146). رجوع به عریض شود.
دیونه
در اساطیر یونان الاهه زمین و برطبق بعضی روایات دختر اوکئانوس و تتوس است و بروایت دیگر از ماده تیتانها است و از اورانوس و گایا زاده شده است و نخستین همسر زئوس بود. (دائرة المعارف فارسی ).
دیه علی
نام ناحیه ای در فارس: خمایجان و دیه علی دو ناحیت است و حومه آن مسجد و منبر دارد. (فارسنامه ابن البلخی ص 145) (نزهةالقلوب ص 128).
دیونهاد
دیوسرشت . دیوطبیعت . دیوصفت . شیطان صفت:
هرکه داد خردنداند داد
آدمی صورت است و دیونهاد.

نظامی .

دیهقان
دهقان . دیهگان:
به از صناع عالم دیهقان است
که وحش و طیر را راحت رسان است
جهان را خرمی از دیهقان است
از او گه زرع و گاهی بوستان است .

(از سعادت نامه منسوب به ناصرخسرو).

دیونیزس
یکی از اسامی یونانی باکوس بوده است . (ترجمه تمدن قدیم فوستل دکولانژ).
دیهک
مصغر دیه . دهک: و اکنون اصطخر دیهکی است که در آنجا صد مرد باشد. (فارسنامه ابن البلخی صص 127-128).
دیونیسیوس
دیونوسیوس . رجوع به دیونوسیوس و قاموس کتاب مقدس و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2109 و 204 و 2458 شود.
دیهکزی
رودخانه ای است که به بحر خزر میریزد و محل صید ماهی می باشد. (یادداشت مولف ).
دیونین
«کلریدرات دثیل مرنین » گردی است سفید بی بو کمی تلخ و بخوبی در آب حل میشود آثار آن از راه معده پس از ده تا پانزده دقیقه ظاهر میشود و 4 تا 5 ساعت ادامه می یابد.در درجه اول مسکن سرفه است و خصوصاً در مسلولین و خواب بیماران را آسان میکند و اثر آرام کننده آن درسرطان ، سیاتیک و قولنجهای خفیف کلیوی و کبدی و قولنج معدی مورد استفاده است . (از کتاب درمانشناسی ج 1).