جستجو

دل خواه
1 ـ هرچیز که مطلوب باشد. 2 ـ آرزو.
دستفال
نک دستلاف .
دفتر معین
( ~ مُ) از دفترهای تجارتی که در آن حساب ها به طور تفکیک در صفحه های جداگانه ثبت و نگه داری می شود.
دلارا
(دِ) = دل آرا: 1 ـ کسی یا چیزی که سبب سرور و نشاط گردد. 2 ـ معشوق ، زیبا، محبوب .
دستفروش
فروشنده دوره گرد، آن که اجناسی را در دست گیرد و در کوچه و بازار برای فروش عرضه دارد.
دلازار
= دل آزار: 1 ـ آن چه موجب آزردن خاطر باشد. 2 ـ معشوق ستمگر. 3 ـ بی رحم .
دفعتاً
ناگهان ، یکباره .
دکلته
لباس زنانه که قسمت بالاتنه آن باز است .
دم گاو
گاودم ، دوال و تسمه ای که آن را به شکل دم گاو تابند و مانند تازیانه به کار برند.
دلباخته
عاشق ، شیفته .
دم گرگ
1 ـ کنایه از: صبح کاذب . 2 ـ یکی از منازل قمر؛ شوله ، دنبال گرگ ، ذنب السرحان .
دق دلی
خشم ناشی از رنج و اندوه .
دلخوشکنک
آن چه که موقتاً مایه دلخوشی باشد ولی پایه و اساسی نداشته باشد.
دم و دستگاه
هیبت ، جلال ، شکوه .
دستکش
پوشاک نخی ، ابریشمی ، پشمی ، چرمی یا پلاستیکی که با آن دست را به منظور گرم نگه داشتن و یا محافظت کردن بپوشانند.
دماگوژی
این واژه از اصل یونانی «دماگوگیا» به معنای «رهبری مردم » گرفته شده است اما رفته رفته در زبان سیاسی امروز معنای عوام فریبی و مردم ـ فریبی به خود گرفته است .
دق و لق
1 ـ خشک و خالی ، بی آب و علف . 2 ـ بی موی . دغ و لغ و دک و لک نیز گویند.
دمبرگ
دنباله باریکی که برگ را به ساقه پیوند دهد.
دق الباب
بر در کوفتن .
دلکش
کشنده دل . رباینده و کشنده دل بسبب زیبائی و دلفریبی و خوشی و کشی و جز آن . صفت زیبا ونیکو و کش و فریبا. مرغوب و مطبوع . (آنندراج ). جذاب . مطلوب . محبوب . پسندیده . مرغوب . (ناظم الاطباء). دلربا. خوش آیند. گیرا. دلاویز. مفرح . دلپذیر:
فتنه شدم برآن صنم کش بر
خاصه برآن دو نرگس دلکش بر.

دقیقی .