جستجو

جیود
ج ِ جید، بمعنی گردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جید شود.
جیل دارو
گیل داروست و آن چوبی باشد سیاه رنگ چون بشکنند مغز آن فستقی بود، منفعت آن بسیار است . (برهان ) (آنندراج ).
جیلدان
دهی جزء دهستان حومه بخش لشت نشاء شهرستان رشت . جلگه ، معتدل مرطوب و دارای 364تن سکنه . آب آن از استخر و نورود از سفیدرود و محصول آن برنج و ابریشم و شغل اهالی زراعت و مکاری گری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
جیومرت
کیومرث . رجوع به کیومرث شود.
جیلم
قمر که ماه باشد. (منتهی الارب ).
جیومرث
کیومرث . (تاریخ قفطی ). رجوع به کیومرث شود.
جیم آباد
دهی از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. جلگه ای معتدل است . سکنه 918 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است . راه فرعی شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
جیم شدن
در تداول ، رفتن پنهانی بی آنکه حضار آگاه شوند. غائب شدن و رفتن بی التفات حاضرین . کالیدن . دک شدن .
جیهبوق
سرگین موش . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). فضله موش . رجوع به جیهنور شود.
جیهر
نوعی از مگس که گوشت را تباه کند. جیهور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جیهور شود.
جیناک
بر وزن بی باک ، جای و مقام و مکان را گویند. (آنندراج ) (برهان ).
جیهل
چوب که بدان شراب جنبانند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
  • (ص ) بزرگ و عظیم : صفاة جیهل ; ای عظیمة. (از اقرب الموارد).
  • سنگ بزرگ. (منتهی الارب ).
  • جین قشلاقی
    دهی جزو دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، نخود، عدس و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
    جین کندی
    دهی از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل . سکنه آن 91 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
    جیهمان
    زعفران . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد از تکملة).
    جینگشای
    جن گشای . جهان گشای . از حکام اولوس جغتای که بسال 734 ه' . ق./1334 م . بحکومت ماوراءالنهر رسید. (طبقات سلاطین اسلام ص 215).
    جیهنور
    فضله موش . (ذیل اقرب الموارد). رجوع به جیهبوق شود.
    جینلو
    دهی از دهستان قره قویون بخش حومه شهرستان ماکو. سکنه آن 115 تن . آب آن از چشمه ، محصول آن غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
    جیهور
    قسمی از مگس که گوشت را تباه کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به جیهر شود.
    جیهوف
    فضله موش . (اقرب الموارد). رجوع به جیهنور شود.