جیرجیر
آواز گنجشک و بعضی حشرات .
جیش آباد
دهی جزء دهستان طارم علیای بخش سیردان شهرستان زنجان . کوهستانی معتدل و دارای 141 تن سکنه است . آب آن از رود محلی وچشمه و محصول آن غلات ، گردو و عسل و شغل اهالی زراعت و مکاری گری و گلیم و جاجیم بافی است . راه مالرو دارد و صعب العبور است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
جیغوت
توبره ای که از لیف کنند. توبره و سبدی که از لیف سازند. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ).توبره و سبدی که از لیف بافند. (برهان ):
غم عیال نبود و غم تبار نبود
دلم بر آستن آکنده بود چون جیغوت .
طیان .
جیرجیرک
قسمی از حشره که آفت رَز (مو) میباشد. صراراللیل . سسروک .
سوسک سفید جهنده که شب ها و گاه روزها آواز ممتد و طولانی دهند .
جیره بندی
تقسیم کردن ْ خوردنی و پوشیدنی ودیگر کالاها را بر مصرف کنندگان به مقدار ضرورت بطور روزانه یا هفتگی یا ماهیانه هنگام کمبود این کالاها.
جیره خوار
جیره خورنده . جیره خور. راتبه خور:
کنون از جیره خواران قدیمم
نمک پرورده ناز و نعیمم .
تاثیر (از آنندراج ).
جیشانیون
طایفه ای منسوب به عبدان بن حجربن ذی رُعَین ، ملقب به جیشان . (منتهی الارب ).
جیغ و ویغ
-جیغویغ. جیغ و ویغ کردن ; هیاهو و جار و جنجال راه انداختن با آواز زنانه .
جیلال
فزع . (ذیل اقرب الموارد از تاج العروس ).
جیره خور
جیره خوار. اجری خور. رجوع به جیره و جیره خوار شود.
جیش العسرة
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی جیش العسرة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
جیغ ویغ
داد و بیداد. سر و صدا و فریاد سخت .
جیلان
سنگریزه ها که باد از جایی بجایی برد. (منتهی الارب ). آن سنگ ریزه که باد آرد.(مهذب الاسماء).
خاک . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). (ص ) بسیار گرد و غبار،گویند: یوم جَیلان َ; یعنی روز بسیار گرد و غبار، و در این صورت این کلمه ممنوع الصرف است . (منتهی الارب ).
جیلانات
نواحی گیلان . رجوع به گیلان شود.
جینیزه
دهی از دهستان نازلوی بخش حومه شهرستان ارومیه . سکنه 205 تن . آب آن از نازلوچای و محصول آن غلات ، توتون ، چغندر، حبوبات ، کشمش و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
جیلانه
جیلان . عناب . رجوع به جیلان و عناب شود.
جیلانی
بسیار گرد و غبار: یوم جیلانی ; روز بسیار گرد و غبار، و همچنین یوم جَیلان َ بفتح نون . (منتهی الارب ).
جیوب
ج ِ جَیب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد):
جیوب لباسات همچون مشارق
چو اذیال کآمد بپوشش مغارب .
نظام قاری .
جیلاهنک
تخم تربد سیاه .
پوست ریشه آن و آن تربد زرد است . (از اقرب الموارد).