جهوضة
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی جهوضة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
جهیض
بچه افتاده تمام خلقت باشد یا ناقص الخلقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بچه سقطشده . (اقرب الموارد). بچه ای که از شکم بیفتد.
آن شتر که بچه بیفکند. (از مهذب الاسماء).
جیانلی
دهی است از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.
جیتل
نوعی از سیم مسکوک و این لفظ هندی است و بعضی نوشته اند که بمعنی دام است که بیست وپنج (پنجم ) حصه فلس باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
جیاوان
دهی است از دهستان هیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل دارای 320 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.
جیثلوط
دشنامی است از مخترعات زنان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
جهنده
آنکه جهد. جهش کننده . جستن کننده . جهان:
چو چنبرهای یاقوتین بروز باد گلبنها
جهنده بلبل و صلصل چو بازیگر بچنبرها.
منوچهری .
جهولیة
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی جهولیة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
جهندیر
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان میانه دارای 521 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.
جهوم
عاجز ضعیف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
جی افرام
نام پیغمبری است از پیغمبران عجم . (برهان قاطع). جی افرام و جی آلاد نام دو تن از حکمای قدیم ایران بوده . پارسیان قدیم قایل بوده اند که بعد از مه آباد که او را اولین پیغمبر عجم دانند جی افرام آمده و مقام پیغمبری داشته و بر وی نامه آسمانی نازل شده و بعد از او شای کلیو و شت یاسان بوده اند پس شت کلشاه بظهور آمده و او راآدم خاکی دانند و بعضی کیومرز خوانند یعنی بزرگ زمین و پس از او سیامک و هوشنگ و تهمورس و جمشید و فریدون و منوچهر پادشاهان صورت و معنی بوده اند و همه پیروی مه آباد میکرده اند، پس زردشت ظاهر شد. این اسامی از دساتیر نقل شد. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). از مجعولات دساتیر که دومین از نامه های دساتیر به اسم او«نامه شت جی افرام » خوانده شده . (دساتیر صص 38-53).
جیج آباد
دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور دارای 166 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
جهنم
نام دوزخ .(منتهی الارب ). دار مکافات و کیفر پس از مرگ، و آن ممنوع از صرف است . صاحب کلیات گوید: جهنم را گویند، عجمی و گویند فارسی و گویند عبرانی است و اصل آن کَهَنّام است . (اقرب الموارد). جهنم از عبری جهینون
. دوزخ . سقر. مرزغان . مرزغن . دمندان . جحیم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
در سینه ما خیال قدت
طوبی است در آتش جهنم .
خاقانی .
جیجاد
ده کوچکی از دهستان فریم بخش دودانگه شهرستان ساری . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 شود.
جهنم دره
جای نامعلوم در تداول عامه ، هنگامی که ندانند کسی بکجا رفته و از رفتن او یا نبودن او خشمگین باشند گویند: نمیدانم کدام جهنم دره ای رفته است .
جیائد
جج ِ جَیٍّد، بمعنی نیکو. (اقرب الموارد). رجوع به جَیّد شود.
جیئل
کفتار. (منتهی الارب ). ج ، جیائل . (منتهی الارب ).
جهنمی
منسوب به جهنم .
بد و ظالمانه : این اندیشه جهنمی .
جیائل
ج ِ جَیْئَل . (منتهی الارب ). رجوع به جیئل شود.