جستجو

جیدران
کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). رجوع به جَیْدَر و جَیْدَری شود.
جیرفت
شهری است بکرمان که در خلافت عمر (رض ) مفتوح شد. (منتهی الارب ). نیم فرسنگ اندر نیم فرسنگ است . جایی آبادان و بسیارنعمت و ایشان را رودی است تیز همی رود بانگکنان و آب وی چندان است که شست آسیا بگرداند و اندر جویهای این خاک زر یابند. (حدود العالم ). یکی از شهرستانهای استان هشتم کشور و خلاصه مشخصات آن بشرح زیر است : از طرف شمال بشهرستان بم ، از خاور به شهرستان ایرانشهر، از جنوب به بندرعباس ، از باختر ببخش بافت و سعادت آباد از شهرستان سیرجان . هوای بخشها و دهستانهای تابع شهرستان مختلف و بطور کلی قسمتهای مرتفع (بیش از 1200 گز) سردسیری و قسمتهای پست معتدل و سردسیری است . محصول عمده آن غلات ، حبوبات ، خرما و لبنیات است . شهرستان جیرفت از بخش های زیر تشکیل شده است : 1 - بخش سبزواران شامل دهستان سبزواران . 2 - بخش جبال بارز شامل دهستان گاوکان ، امجز، مسکون . 3 - بخش ساردوئیه شامل دهستان دلفارد، بهرآسمان ، گور، سرویزن ، اسفندقه ، هنزا، سرمشک ، گروه و ساردوئیه . 4 - بخش کهنوج شامل دهستان انگهران ، مارز، کوه شهری ، رمشک ، منوجان ، قلعه گنج ، رودبار، نمداد و گلاشکرد. بخش سبزواران مشتمل بر 202 آبادی و بالغ بر 18970 تن جمعیت است ، بخش جبال بارز 237 آبادی و 9928 تن ، بخش ساردوئیه 552 آبادی و 18802 تن ، بخش کهنوج 336 آبادی و 34274 تن . بنابراین شهرستان جیرفت از 1300 آبادی تشکیل شده و 81974 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
جیض
برگشتن و میل کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
جیفان
ج ِ جائف . (از منتهی الارب ). رجوع به جائف شود.
جیرفتی
منسوب به جیرفت . رجوع به جیرفت شود.
جیفان الیمامة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی جیفان الیمامة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
جیدری
کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). رجوع به جیدر و جیدران شود.
جیزجنگ
آلت چرمین که زنان شوخ هنگام فراهم آمدن بکار بندند، و آن زنان را بتازی سعتری خوانند. چیزجنگ نیز گفته شده . (از شرفنامه منیری ). چیزچنگ. چیرچنک . جیزخنک . چرمینه و آن چیزی است مانند آلت تناسل که از چرم ساخته باشند و زنان در وقت حاجت کار فرمایند. (برهان ). چرمینه زنان بدکاره که بترکیب آلت سازند و بر کمر بندند و بایکدیگر مقاربت کنند. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ).
جیضی
نوعی از رفتار تکبر. (منتهی الارب ). رفتاری که در آن تکبر بود. (از اقرب الموارد). رجوع به جیَض ّ شود.
جیفر
شیر قوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
جیزگر
کاسه کوزه دار. آنکه قمارخانه دارد برای استفاده از حقی که از قماربازان ستاند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
جیظان
نازنازان رفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گرانبار رفتن . (منتهی الارب ).
جیفل
نام ماه ذی القعده . (منتهی الارب ).
جیذر
کوتاه بالای سطبر اطراف ، یااین به دال مهمله است . (از منتهی الارب ). رجوع به جَیْدَر شود.
  • شتری که در اطراف استخوان ومفاصل وی گوشت بسیار باشد. (منتهی الارب ).
  • گوزن بچه باشد، لغتی است در جوذر. (منتهی الارب ).
  • جیرکویه
    دهی جزء دهستان خشکبیجار بخش خمام شهرستان رشت . جلگه و معتدل مرطوب و دارای 1892 تن سکنه است . آب آن ازنهر حاجی بکنده از سفیدرود و استخر و محصول آن برنج ،ابریشم ، کنف . شغل اهالی زراعت . راه مالرو دارد. از حاجی بکنده کنار دریا بوسیله قایق از رودخانه جیرکویه تا این آبادی میتوان مسافر و بار حمل کرد. تازه آباد جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
    جیزگرخانه
    خانه مهیا برای قمار.
    جیعر
    کفتار. (منتهی الارب ).
    جیرگوابر
    دهی است از دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان دارای 300 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
    جیزگری
    کاسه کوزه داری . سِمَت ِ جیزگر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
    جیعم
    گرسنه . (منتهی الارب ).