جستجو

جیفه خوار
مردارخوار. (آنندراج ).
جیرگوراب
دهی جزء دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 شود.
جیفه خواری
عمل جیفه خوار:
عقل جزوی کرکس آمد ای مقل
پرّ او با جیفه خواری متصل .

مولوی .

جیرنده
قصبه مرکزی بلوک فاراب دهستان عمارلوی بخش رودبار شهرستان رشت . کوهستانی سردسیری و دارای 2400 تن سکنه است . آب آن از رودخانه محلی بنام زغال کش و محصول آن غلات ،لبنیات و میوه جات و شغل اهالی زراعت و گله داری و زغال سوزی و گلیم و جوراب بافی است . راه مالرو دارد و در زمستان عده ای برای تامین معاش بگیلان میروند. قلعه خرابه ای بنام کافرقلعه دارد که قدیمی است . صندوق پست دارد و نامه ها هفته ای یک مرتبه بوسیله پیک سوار برودبار حمل میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
جیق
جیغ. رجوع به جیغ شود.
جیرور
پاشنه در. (مهذب الاسماء).
جیغت
گیاهی است که آنرا لیف خوانند. (آنندراج از رشیدی ). لیف خرما. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ):
رویش اندر میان ریش تو گفتی
پنهان گشته ست زیر جیغت گفتار.

نجمی .

جیقه
جیغه . جقّه . جغّه:
ماه گردون گشای جیقه او
ناسخ رایت فریدون باد.

ظهیر.

جیران بلاغی
دهی از دهستان اوچ تپه بخش ترکمان شهرستان میانه . کوهستانی و معتدل است . سکنه 448 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
جیغتو
از خانان بزرگ مغول که بسال 729 ه' . ق. بسلطنت رسید. (طبقات سلاطین اسلام ص 191).
جیران درق
دهی جزو دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. کوهستانی معتدل است . سکنه آن 272 تن . آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
جیرونیه
قروحی در غایت فساد و دور از اندمال . (بحر الجواهر).
جیسران
نوعی از بهترین خرمابن . (اقرب الموارد). رجوع به جیسوان شود.
جیغ زدن
صدای نازک و بلند برآوردن . فریاد کشیدن . (فرهنگ فارسی معین ).
جیران لار
دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیّه . جلگه معتدل است . سکنه آن 376 تن . آب آن از باراندوزچای و محصول آن غلات ، توتون ، چغندر، انگور، حبوبات . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است . راه ارابه رو دارد. در دو محل بفاصله نیم کیلومتر بنام جیرانلار بالا و پائین مشهور است و سکنه جیرانلار پائین 105 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
جیر و ویر
طعامی که از روده سرخ کرده و جگر گوسفند و پیازداغ کنند و فقرا آنرا نانخورش سازند. جغوربغور. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
  • (اِ صوت ) در تداول ، سر و صدا: جیر و ویرکردن ; سر و صدا راه انداختن . داد و بیداد، هیاهو کردن .
  • حکایت صوت گنجشکان بسیار در یکجا.
  • جیسوان
    نوعی از بهترین خرمابن ، و این معرب گیسوان است که بمعنی زلف باشد. (منتهی الارب ) .
    جیغ کشیدن
    جیغ زدن . رجوع به جیغ زدن شود.
    جیربند
    دهی است از دهستان هزارجریب بخش چهاردانگه شهرستان ساری . کوهستان جنگلی و معتدل مرطوب و دارای 320 تن سکنه است . آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات ، لبنیات ، ارزن ، عسل . شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری و صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
    جیک و بک
    دو روی قاب در بازی قاب .
    -جیک و بکشان یکی بودن ; تعبیرمثلی است ، یعنی به اسرار و رازهای یکدیگر آشنا بودن . (یادداشت مرحوم دهخدا).