جستجو

تیمرة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی تیمرة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
تیمورشاه
افغان . فرزنداحمدشاه درانی که در سال 1187 ه' . ق. جلوس کرد و در سال 1207 ه' . ق. درگذشت . (از فرهنگ فارسی معین ).
تیورک
به معنی رشک و حسد باشد و آن رنجور بودن به خوشی خلایق است و خواهش آن داشتن که بغیر از او دیگری خوشحال نباشد. (برهان ). به معنی رشک و حقد و حسد و رضا نبودن به خوشی کس . (انجمن آرا) (آنندراج ). رشک و حقد و حسد. (ناظم الاطباء). در برهان آورده در فرهنگها نیافتم . (انجمن آرا) (آنندراج ).
تیمارگاه
شعبه ای از اداره بهداری شهرداری است که بیماران فقیر را در آن معالجه نموده رایگان دارو میدهند. فرهنگستان ایران این کلمه را بجای پست امدادی پذیرفته است . رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود.
تیمسار
کلمه ای است که آن را به عربی حضرت می گویند. (برهان ) (آنندراج ). در پارسی کلمه ای است برای تعظیم که به عربی آن را حضرت خوانند و آن را تیمشار نیز گویند. (انجمن آرا). لقبی است برای تعظیم مانند جناب و این لقب از شت که به معنی حضرت است پست تر می باشد.(ناظم الاطباء).
  • امروز عنوان خطاب امرای لشکر، از سرتیپ به بالاست . (حاشیه برهان چ معین ).
  • تیمورقاآن
    پسر جمکیم و نوه قبلا قاآن که پس از درگذشت جدش به حکومت ختای رسید، و نامش را اولجای توقاآن گرداندند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 70 شود.
    تینا
    به لغت زند و پازند گل را گویند و به عربی طین خوانند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). هزوارش تینا، پهلوی گیل ، گل (خاک ). (حاشیه برهان چ معین ).
    تیوس
    ج ِ تیس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تیس شود.
    تیمارگین شدن
    تیمارگن شدن . عنایت داشتن . اهتمام کردن . عنایت : تیمارگین شدن به کاری ; اهتمام کردن در کار او. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا).
    تیمک
    به لغت مردم خراسان سرایی است که بازرگانان درآن سکونت کنند [ برای داد و ستد ] و کاف آخر جهت تصغیر است به معنی سرایک (تیمچه ). (از معجم البلدان ).
    تیمور گورکان
    رجوع به تیمور (امیر) شود.
    تیناب
    آنچه در خواب دیده میشود و به عربی رویا خوانند. (برهان ). رویا و آنچه در خواب بینند. (ناظم الاطباء). به معنی خواب که به عربی آن را رویا گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
    تیوسول
    به معنی شماتت باشد و آن به مصیبت و آزار مردم خوشحال شدن است . (برهان ). شماتت و خوشحالی ازبدبختی و مصیبت زدگی دیگران . (ناظم الاطباء). به معنی شماتت و شاد شدن از غمناکی خلق گفته و هیچ یک از این معانی شاهد ندارد و در فرهنگها نیافتیم نمیدانم صاحب برهان از کجا نقل نموده . (انجمن آرا) (آنندراج ).
    تیماره
    فکر و اندیشه و غمخواری . (ناظم الاطباء). رجوع به تیمار شود.
    تیمکی
    منسوب است به تیمک که خانی است در صف کرابیسین در سمرقند. (سمعانی ). رجوع به تیمک و لباب الانساب ابن اثیر ج 1 ص 89 و ماده بعد شود.
    تیمور لنگ
    رجوع به تیمور (امیر) شود.
    تینات
    موضعی به فاصله ده فرسخ از مصر. (غیاث اللغات ). بندری و فضائی است در ساحل شام ، نزدیک مصیصة که کشتی ها از آنجا با چوب مجهز شده و پر گشته بطرف مصر می آیند. (از معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ). قریه ای از قرای انطاکیه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
    تیوع
    (از «ت وع ») هرتره که وقت بریدن آن شیر از وی برآید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مانند سمقونیا و شیرم و لاغیه و عرطنیثا و عشر. ج ، تیوعات . (منتهی الارب ). رجوع به یتوع شود.
    تیماری
    گرفتگی . اندوهگینی . مقابل شادی:
    همه رنجی و تیماری سرآید
    ز تخم صابری شادی برآید.

    (ویس و رامین ).

    تیمل
    اسانسی است که از (تیموس دولگاریس )، آویشن شیرازی گیرند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).