تیغافشان
افشاننده شمشیر. (ناظم الاطباء). شمشیرزن . شمشیرباز.
تیزمغزی
تندی . بردباری . شتاب کردن در خشم:
مکن تیزمغزی و آتش سری
نه زینسان بود مهتر لشکری .
فردوسی .
تیزی دریافت
سهولت ادراک . (ناظم الاطباء). لَقن . (منتهی الارب از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تیسور
(از «ی س ر») دابة حسن التیسور; ستوری نیکوبردارنده قوائم . (از منتهی الارب )(از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شود.
تیشه کار
تبر. (ناظم الاطباء). رجوع به تیشه شود.
تیغباران
بارانی از شمشیر و تیغ. جنگی سخت با شمشیر:
سر از تیغباران چو برگ درخت
یکی ریخت رخت و یکی یافت تخت .
فردوسی .
تیزمنطق
قوی منطق. گویا در سخن .
برنده . نافذ در وصف شمشیر:
هندی او آدمی خور همچو زنگی در مصاف
مصری او تیزمنطق چون عرابی در سخا.
خاقانی .
تیزیدن
تیز زدن . (آنندراج ). رها کردن باد از دهان و یا از پائین . (ناظم الاطباء). تیز دادن . تیز رها کردن . گوزیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
بود جولاه شحنه لاهور
که بتیزم به سبلت کرمش .
حکیم شفائی (از آنندراج ).
تیسوسیة
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی تیسوسیة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
تیشه کن
دهی از دهستان دروفرامان است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 195 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تیغباران کردن
بارانی از شمشیر بردشمن فروریختن . جنگی سخت با شمشیر کردن:
بر ایشان یکی تیغباران کنید
بکوشید و رزم سواران کنید.
فردوسی .
تیزنا
محل تیزی تیغ و شمشیر و امثال آن باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). جای تندی شمشیر و امثال آن چه «نا»به معنی محل است مانند تنگنا و درازنا و فراخنا و پهنا... (انجمن آرا) (آنندراج ). تیزنای . حد. لبه . دم .لب . تیزه . طرف برنده چیزی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): و حد شمشیر، تیزنای او بود. (تفسیر ابوالفتوح رازی از یادداشت ایضاً): الغراب ; تیزنای تبر. (السامی فی الاسامی از یادداشت ایضاً):
زوصف تیغتوزان قاصرم که اندیشه
بریده گشت چو بر تیزناش کرد گذر.
جمال الدین اصفهانی .
تیزی راست
نام پرده ای است از موسیقی ... (فرهنگ جهانگیری ). نام نغمه ای است از موسیقی و آن را گردانیه نیز خوانند و آن از جمله شش آوازه است که سلمک و شهناز و گردانیه و گوشت و مایه و نوروز باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تی سونک
نهمین از خانان مغولستان از نسل چنگیز از 843-856 ه' . ق. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تیشه کند
دهی از بخش آبدانان است که در شهرستان ایلام واقع است و 227 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تیغبازی
با هم بازی کردن به شمشیر... و همچنین دوتیغه بازی کردن . (آنندراج ). شمشیربازی . نبرد کردن با شمشیر:
کاینجا نه حدیث تیغبازی است
دلالگییی به دلنوازی است .
نظامی .
تیزناخن
تندچنگال و درنده و ژیان . (ناظم الاطباء).
تیزی فون
یکی از نیمه خدایان افسانه ای یونان قدیم . (از لاروس ). رجوع به ارینی و فوری در لاروس و به ارین نی در همین لغت نامه شود.
تیصیص
چشم بازکردن سگبچه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لغتی است در جصص و بصص و حصص . (از اقرب الموارد). و هی لغة فی جصص لاءَن ّ بعض العرب یجعل الجیم یاء، فیقول : للشجرة شیرة و للجثجاث جثیاث . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
گشاده و درواشدن زمین به روئیدن گیاه . دروا شدن گیاه به شکوفه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). حمله کردن بر قوم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
تیغبازی کردن
جنگ و ستیز با شمشیر کردن . شمشیربازی کردن . مبارزه کردن با شمشیر و جز آن:
که با دشمنم تیغبازی کنید
بدینگونه در جنگ بازی کنید.
فردوسی .