جستجو

تیگینا
شهری است در بسارابی رومانی که 36000 تن سکنه دارد. شارل دوازدهم پادشاه سوئد پس از شکست یافتن از پطر کبیر پادشاه روسیه در پول تاوا ، این شهر را تکیه گاهی برای خود به ضد ترکها قرار داد. (از لاروس ).
تیله مون
[ ل ِ م ُ ] (اِخ ) تاریخدان فرانسوی .
تیمار زدن
تیمار کردن اسب را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تیغی
منسوب به تیغ. دارای تیغ: جوجه تیغی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تیقور
مرد بردبار و باوقار و آهسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وقار و بردباری . (ناظم الاطباء). وقار. (اقرب الموارد). «تاء» آن مبدل «واو» است چنانکه در تراث و وراث . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
تیله نو
دهی از دهستان کلباد است که در بخش بهشهر شهرستان ساری واقع است و 730 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تیمارستان
جائی که دیوانگان را نگهداری و مداوا کنند. دارالمجانین . (فرهنگ فارسی معین ). دارالشفاء. (زمخشری از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران این کلمه را بجای دارالمجانین اختیار نموده است وآن جائی است که دیوانگان را در آنجا پرستاری و درمان می کنند. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود.
تیقیظ
بیدار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بیدار نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و به معنی بیداری مستعمل میشود. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ).
  • گرد برانگیختن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شدد للمبالغة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
  • تیل آباد
    دهی از دهستان کوهسارات است که در بخش رامیان شهرستان گرگان واقع است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
    تیلی
    کاپیتان آلمانی و فرمانده قوای کاتولیک در جنگ سی ساله (1559-1632 م .) او در سال 1620 م . پیروز گردید و بعضی از نواحی دشمن را متصرف شد ولی در مقابل گوستاو ادولف ، شکست خورد و تا سرحد مرگ زخمی گردید. (از لاروس ).
    تیمارسوز
    زداینده غم و اندوه . سوزاننده تیمار و غم:
    مغنی بدان ساز تیمارسوز
    نشاط مرا یکزمان برفروز.

    نظامی .

    تیفاش
    از شهرهای قدیمی افریقا و دارای بناهای شامخ بود. و آن را تیفاش الظالمه گویند. در دامنه کوهی واقع است . (از معجم البلدان ).
    تیلا
    چنبر رسن تابی را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی ). چنبر رسن . (شرفنامه منیری ).
    تیلیک
    جامه پیش و از آستین کوتاه را گویند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
    تیمار کردن
    پرستاری کردن . (از ناظم الاطباء). تعهد و غمخواری وحراست و مواظبت حال کسی کردن . توجه و مراقبت کردن از کسی یا بیماری یا چیزی: و چون او نیز ازدنیا برفت پسر او احمدخان پادشاه شد. این شمس آباد را تیمار نکرد تا خراب شد. (تاریخ بخارا ص 35). خاندانهای بزرگ قدیم را تیمار کردی و مردمان اصیل را نیکوداشتی هم از عرب و هم از عجم . (تاریخ بخارا ص 70).
    یکی عاطفت سیرت خویش کرد
    درم داد و تیمار درویش کرد.

    سعدی (بوستان ).

    تیفاشی
    طبیب یا گیاه شناسی که ابن البیطار در مفردات از او روایت دارد. و او را کتابی بوده است بنام فصل الخطاب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده بعد شود.
    تیکانلو
    دهی از دهستان گل تپه فیض اللّه بیکی است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
    تیلار
    ابزاری که کتاب را برای بهم پیوستن و دوختن و صحافی کردن بر آن قرار دهند. (از دزی ج 1 ص 156).
    تیمارکش
    بیمار و مریض و مغموم و اندوهگین . (ناظم الاطباء):
    جان ازتنش تیمارکش چون چشم او بیمار و خوش
    دل چون دهانش پسته وش خونین و خندان آمده .

    خاقانی .

    تیمار کشیدن
    رنج کشیدن . پرستاری و مواظبت کردن کسی یا چیزی . تعهد و مراقبت و دلسوزی کردن امری:
    کشیدی همه ساله تیمار من
    میان بسته بودی به هر کار من .

    فردوسی .