جستجو

باجدی
محمدبن ابی القاسم خضربن محمد حرانی ، معروف به ابن تیمیه و آن نام جده وی بوده است . باجدی شیخ و خطیب و واعظ و مفتی حران و مورد بزرگداشت حرانیان بودو مردم بدو اعتقاد پاک و نیکو داشتند و امر وی در آنان نافذ بود. حدیث شنید و روایت کند و یاقوت گوید من ازو اجازه دارم و مکرر او را دیده ام . وفات وی بسال 621 ه' . ق. است و عمر دراز یافت . (معجم البلدان ).
باج قپان
قپانداری . (واژه های نو فرهنگستان ایران 1319ه' . ش . ص 65).
باجنید
احمدبن عبدالرحمن باجنید الخضرمی . او راست : غایةالمطلوب فیما یتعلق بفعل النسک عن المیت والمغضوب ، که بسال 1329 ه' . ق. در 50 صفحه در جده در مطبعة الاصلاح الاهلیة بچاپ رسیده است . (معجم المطبوعات ج 1 ستون 507).
باجیک آباد
ده کوچکی است از دهستان رودشت بخش کوهپایه شهرستان اصفهان در 31هزارگزی جنوب باختری کوهپایه و15هزارگزی راه فرعی ورزنه به اصفهان . جلگه ، معتدل . سکنه آن 71 تن است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
باجاباج
دهی جزء دهستان مواضع خان بخش ورزقان شهرستان اهر در 175هزارگزی جنوب ورزقان و ده هزارگزی شوسه تبریز به اهر. کوهستانی ، معتدل . سکنه آن 645 تن . آب از چشمه و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی میباشد. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
باجر
نام مردی است .
باجقلی
نام سکه طلای عثمانی . رجوع به باج اوقلی شود.
باجنیس
یاقوت گوید: بخط ابوالفضل العباس بن علی الصولی معروف به ابن برد الخباز یافتم که چنین ضبط شده بود: و آن شهر قدیمی است که با ارجیش از اعمال خلاط از ارمنیه چهارم است ، عیاض بن غنم آنرا بگشود و آن در اقلیم پنجم است ، طولش 70 درجه و نیم و عرضش 40 درجه و یک ششم . مسعربن مهلهل گفته است : باجنیس شهر بنی سلیم است و در آن معدن نمک اندرانی و معدن مغنیسیا و معدن مس هست و بدانجا گیاه درمنه (شیح که از درون آن کرم و ماربیرون آید) میروید ولی نوع ترکی آن بهتر است . و افسنتین و اسطوخودوس نیز بدانجا روید. (معجم البلدان ).
باجیکه
باغ باجیکه ، از دیههای وازکرود. (تاریخ قم ص 137).
باجات
مولف بحر الجواهر گوید معرب باهان . یعنی الوان الاطعمه . واحدها باج . رجوع به باج شود.
باجرا
از قریه های جزیره است . (معجم البلدان ).
باج کردن
(در لاریجان و مازندران ) مرتعی را برای چرای احشام اجاره کردن .
باجوا
موضعی است در بابل از زمین عراق در ناحیه قف . (معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ).
باجی گوابر
دهی جزء دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان در 24هزارگزی جنوب خاور رودسر و 5هزارگزی شوسه رودسر به تنکابن . دامنه ، معتدل ، مرطوب . سکنه آن 75 تن و آب آن از نهر سیاهکلرود است . محصول آن برنج ، مرکبات ، چای ، عسل ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
باجاخسرو
کوره ای از کوره های بغداد در شرقی دجله ، و از آنست نهروانات . (معجم البلدان ).
باجرای
منسوب به باجرا، قریه ای از قریه های جزیره . (معجم البلدان ). رجوع به باجرا شود.
باجگاه
گمرک خانه . راهدارخانه . رصدگاه . رجوع به رصدگاه شود: ... اینک رفتم بسر تاریخ سلطان مسعود رضی اللّه عنه پس از فروگرفتن امیر یوسف وفرستادن سوی قلعت سکاوند دیگر روز از بلخ برداشت و بکشید و بباجگاه رسید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 255).
باج و خراج
باج . ساو. عوارض . مالیات . رجوع به باج شود.
باجیلان
در شمال ماسوله واقع است و مرتفعترین قله کوههای طالش به ارتفاع 2402 گز در حوالی آن قرار دارد.
باج اوقلی
باجُغلو. باجُقلی . قسمی مسکوک طلای ترکان عثمانی .